-
هويت ازديدگاه جيمز مارسيابورن
او چهار نوع هويت را مطرح نمود. اين چهار نوع هويت بصورت کلی عبارتند از:
1-کسب هويت: افراد اين گروه پس از طی دوران بحران هويت هويت جديد مثبتی پيدا می کنند.
2-بازدهی هويت: افراد اين گروه عمدتاً در هويت والدين خود باقی می مانند و دختران اغلب در اين گروه می باشند.
3-عدم کسب هويت: افراد اين گروه هويتی کسب نمی کنند و در هر زمينه ای نامطمئن عمل می کنند.
4-هويت آميخته: افراد آن چندين هویت را بررسی می کنند و در نهايت باز هم هويتشان منسجم است.
مجموعه مطالعات می تواند اين موضوع را مطرح نمايد که احتمالاً هويت يابی نه فقط در دوره نوجوانی بلکه در سراسر عمر وجود داشته و به عبارت معروف«از گهواه تا گور» همراه فرد است و فقط در دوره نوجوانی به همراه مسئله مکمل آن يعنی بحران هويت تجلی و نمود بيشتری پيدا می کند.
-
دید گاه فرهنگی
گیدنز جنبه های روانشناختی و چالش های هویتی را در دوران جدید مورد توجه و تحلیل قرار داده است و بازاندیشی در هویت را که در پرتو معیار ها و ارزش های جدیدی که دئماً هم در حال تغییر است صورت میگیرد ویژگی دوران جدید ونتیجه ی گسترش فناوری های اطلاعاتی،ارتباطی و جهانی شدن اقتصادی و فرهنگی می داند -
هویت فردی
: هویت فردی شامل ان جنبه های تعریف از «خود » است که ما از ارزش ها، گرایش ها و احساسات ما نشأت میگیرد که اغلب در تجربیات شخص ما ریشه دارد. «هویت فردی هویتی است که به ویژگی های فرد اشاره دارد و فرد به وسیله آن ویژگی ها خود را معرفی می کند و همان مشخصات و ویژگی های منحصر به فردی است که فرد را غیر متمایز می کند . هویت فردی بیشتر در چارچوب روابط اشخاص جلوه می کند ، ( عیوضی ،1380 ، ص 180 )«هویت فردی ویژگی ها و خصوصیات یگانه و منحصر به فرد اشخاص را آشکار ساخته و محصول روابط او با دیگری است که اصطلاحأ روابط بین شخصی نامیده می شود »( میر محمدی ، 138 |، ص 9) هویت فردی این امکان را برای کنشگر فراهمی می کند که برای پرسش های بنیادی معطوف به کیستی و چیستی خود پاسخی مناسب و قانع کننده پیدا کند. در واقع هویت فردی معطوف است به بازشناسی مرز میان خود و دیگری ، آن چه مرا از دیگری متمایز می سازد.
هویت فردی در مرحله اول بر بعد تمایز هویت متکی است . البته در مرحله بعد ، می تواند با بعد همانندی هویت نیز مرتبط باشد اسم فرد ، مرد یا زن بودن او،سن او، میزان هوش او و رنگ پوست او مثال هایی از هویت فردی یک فردی یک نفر می باشد . یک زن یا سیاهپوست هر چنند ممکن است در برابر این هویت ود و به تعلق ویش به جماعت زنان یا سیاهپوستان ، به ویژگیهای اصلی که دارا هستند توجه می نمایند . باید توجه داشت که هر چند این ویژگی ها مرجع ، متعلق به فرد هستند اما توسط جامعه ، تعریف می شوند و در جریان کنش اجتماعی ، از وجود آنها آگاه می شود . بنابراین می توان گفت که هویت فردی نیز ، یک هویت اجتماعی است ( حسین بر ،1381 ص 30 ) جنکینز متعقد است که هویت فردی – در خویشتنی تجسم یافته – جدا از سپهر اجتماعی دیگران معنادار نیست . افراد یگانه و متفاوت هستند ، اما خویشتنی ، به طور کاملدر اجتماع ساخته می شود -
هویت اجتماعی
: به همسانی و شباهت بین افراد در گروه اشاره دارد و جدا از دنیای اجتماعی دیگر افراد معنا ندارد . هویت جمعی ، نشان دهنده تعلق فرد به یک جمع می باشد . هویت اجتماعی ، هویتی است که فرد در فرآیند اجتماعی شدن و در ارتباط با گروه ها یا واحد های اجتماعی موجود در جامعه، کسب می کند و مشخص ترین آنها گروه یا واحد اجتماعی یا حوزه و قلمرویی است که خود یا ضمیر «ما» به آن اشاره می کند و خود را از لحاظ عاطفی و تعهد و تکلیف ،متعلق و منتسب و مدیون به آن می داند . مثلأ ما ایرانی ها ، ما مسلمانان ، ما کردها ، ما لرها و ما انسان ها که می توان آن را به ترتیب در سطوح مختلفی از هویت های کوچک و خاص گرایانه تا هویت های بزرگ و عام گرایانه ( یعنی از هم خانواده ، هم طایفه، هم روستا، همشهری، هم قوم، هم مذهب،هم کشور تا بلاترین سطح آن یعنی همنوع )مقوله بندی کرد (عبداللهی ،1375 ،ص 142). تا جفل هویت اجتماعی را با عضویت گروهی پیوند می زند و عضویت گروهی پیوند می زند و عضویت گروهی را متشکل از سه عنصر می داند:
عنصر شناختی ( آگاهی از این که فرد به یک گروه تعلق دارد ).
عنصر ارزشی ( فرض هایی درباره پیمد های ارزشی مثبت یا منفی عضویت گروهی)
عنصر احساسی ( احساسات نسبت به گروه و نسبت به افراد دیگر که رابطه خاص با آن گروه دارند . بر این اساس ، هویت اجتماعی از دیدگاه تا جفل عبارت از آن بخش از برداشت یک فرد از خود که از آگاهی او نسبت به عضویت در گروه ( گروه های ) اجتماعی سر چشمه می گیرد ، همراه با اهمیت ارزشی و احساسی منضم به آن عضویت » ( دوران ،1381 ).
طبق دیدگاه نظر یه هویت اجتماعی، مقوله بندی در سطوح مختلف انتزاع وجود دارد . این نظریه بر این دیدگاه تأ کید دارد که مقوله بندی یک فرآیند پویا و وابسته به متن است که به وسیله روابط مقایسه اییک متن معین ، تعیین می شود . در مقوله بندی همیشه تفاوت بین گروهی بیشتر از تفاوت درون گروهی است. برای مثال ، ما ممکن است افراد را در یک متن تعیین می شود . در مقوله بندی همیشه تفاوت بین گروهی بیشتر از تفاوت درون گروهی است. برای مثال ، ما ممکن است افراد را در یک متن مقایسه ای به عنوان استرالیایی مقوله بندی کنیم . طبیعتأ تفاوتهای بین افراد استرالیایی کمتر از تفاوت های بین استرالیایی ها و آمریکایی ها است. تأکید روی مقوله بندی به عنوان متغیر وابسته به متن ، وابستگی متنی تشابهات و تفاوت های مشاهده را نیز ایجاب می کند . زیرا مشابهات و تفاوت هاو نتایج مقوله بندی است . بنابراین اصل افرادی که در یک متن به صورت متفاوت درک مقوله بندی شده اند بدون اینکه تغییری در موقعیت آنها ایجاد شود می توانند در یک متن دیگر به صورت مشابه درک و مقوله بندی شوند -
شکل گیری هویت در نوجوانان وجوانان
با فرا رسیدن دوران بلوغ زندگی آرام و بی دغدغه دوران کودکی به پایان می رسد.ابتدا نوجوان تصویر ذهنی خاص از بدن خویش را پیدا می کند.این تصویر ذهنی با تصویری که فرد از خود در آینه می بیند متفاوت است و شامل برداشت بدنی همراه با برداشت ذهنی است.هر گونه نقص بدنی برداشت ذهنی نوجوان را از بدن خویش مختل می کند.پسرانی که در رشد بدنی آنان تأ خیر بیفتد،تصور می کنند که دارای نقص ژنتیکی هستند.چاقی مختصر و تغییر در یکی از اعضای بدن تأثیر فراوانی در شخصیت نوجوان می گذارد.استولز در تحقیقات خود نشان داد که هشت درصد از پسران در اثر کوتاه بودن قد خود احساس حقارت می کنند.سیزده درصد از دختران بر اثر بلند نبودن قد خود دچار احساسی افسردگی می شوند.کولب تصویر ذهنی را به درک بدنی و فهم بدنی تقسیم نموده است.
درک بدنی عبارت است از:«برداشتی که فرد از بدن خویش دارد،فهم بدنی مربوط به درونی نمودن احساساتی است که فرد در مورد شخصیت خود از داخل و خارج کسب می کند».به عبارت دیگر درک بدن شامل برداشت فیزیکی از خود است.در صورتی که فهم بدنی برداشت فیزیکی همراه با قضاوت دیگران در مورد بدن خود است و در آن ارزیابی فرد و دیگران قرار دارد.
تصویر بدنی را به صورت دیگری نیز دسته بندی کرده اند.
اول،تصویر واقعی از بدن که تقریباً همانند درک بدنی است. در تصویر واقعی،فرد خود را همان گونه که هست دریافت می کند.دوم،تصویر ایده آل از بدن است.در این تصویر نوجوانان خود را آن گونه که مناسب تر می داندو دلخواه اوست می پندارد.در تصویر ایده آل آرزوها و خواسته ها ی پنهانی فرد نهفته استو هم چنین بلند پروازی ها و تمایلات سر کوفته در آن قرار دارد.
سوم،تصویر خیالی است، این تصویر را نوجوانان در عالم خیال برای خود ترسیم می کند.نفاوت آن با تصویر ایده آل این است که در تصویر ایده آل فرد آن چه را برای خود مناسب می داندو اگر تلاش کند می ت؈اند به آن برسد، ایجاد می کند.ولی در تصویر خیالی خود را در نقش های خیالی می یابد.نقش های خیالی غالباًبرای فرد غیر ممکن است و شاید مناسب ترین هم نباشد.مطالعات پژوهش های فمنیستی هم حاکی از آن دارد که کودکان توقعات و انتظارات خود را از سنین بسیار کم شروع به پرورش می کنند و در این راستا تحت تأثیر شدید رفتار والدین خود و سایر نزدیکان قرار می گیرندو خانواده به شیوه های ظریف متعددی به معنایی که فرد از خودش و چشم اندازی که نسبت به زندگی پیدا می کند شکل می دهد و جامعه نیز به همین طریق این برداشت ها را در طول زمان در آن ها تقویت می کند -
عوامل مؤثر بر شکل گیری هویت
مجموع این نظریه پردازان با دیدگاه های مختلفی که دارند در عواملی دارای اشتراک اند و در فرایند هویت یابی نوجوان،علاوه بر فرهنگ عمومی جاعه،نها د های خانواده و مدرسه را به عنوان تعین کننده ترین نهاد های تشکل هویتبه حساب می اورند.برخی دیگر از اشتراکات آن ها را که از عوامل مؤثر در هویت یابی فرد است،می توان به شرح زیر خلاصه نمود:
1.عوامل شناختی: رشد شناختی تأثیر مهمی بر شکل گیری هویت دارد.وقتی که فرد در دوره ی نوجوانی به مرحله ی تفکر عملیات صوری می رسد امکان بسیار بهتری به دست می آورد که هویت اتی خود را ترسیم کند و به مسائل آن بیاند یشد.
2. خانواده و بحران هویت
هنگام زندگی در غربت نوجوان ایرانی مجبور است کشاکش فرهنگی جدی ای را از سر بگذارد.در برخورد با مسائلی که از زاده های این کشاکش فرهنگی هستند،جایگاه و معنای خانواده دستخوش تغییراتی می شود که برای یک دوره نسبتاً طولانی برای پاسخ گویی به مشکلات رشد روانی نوجوان را با مشکلات جدی روبرو می کند.وقتی که خانواده ارزش بسیاری بر آن می گذارد تا مدافع قاطع و بدون چون و چرای «فرهنگ ایرانی باشد»خود به خود در ابتدای این دوره،نوجوان این آتوریته را می پذیرد و در سنگر خانواده و به عنوان یک گروه در مقابل فرهنگ جامعه بیرون ظاهر می شود.در این دوره خانواده برای نوجوان محلی را می یابد تا بتواند به محض لمس دشواری ها ی زندگی در این جامعه و به مجرد روبرو شدن با مسائل جاری زندگی دیگران،به خانواده پناه ببرد.در این حال خانواده برای نوجوان حکم «حمایت اجتماعی»را می یابد (ساراسون،1985)و به یک سپر دفاعی در برابر جامعه تبدیل می شود.طبیعی است که حمایت عاطفی خانواده،برای نوجوان نوعی آرامش خاطر را به همراه می آورد که بسیار هم ضروری و لازم است .چنان چه نوجوان خود را در خانواده به عنوان موجودی دوست داشتنی،مهم و با ارزش می یابد و این حساس به وی نوعی «خاطر امن»می بخشد.ولی ظهور خانواده به عنوان گروه مدافع فرهنگ خودی در برابر فرهنگ غیر خودی،مسائلی را برای جهت گیری رفتار نوجوان به دنبال می آورد که به دو مورد آن ها اشاره می کنیم.
اول این که با این کار مرز بین فشارهای روانی خاص زندگی در غربت به معنای استرس هایی که زاده عوامل محدود کننده بیرونی هستند و فشارهای روانی عادی رشد که حاصل رد در رویی با سئوالات اساسی رشد در آن مرحله اند،به سادگی مخدوش شده و با هر دوی آن ها به عنوان فشارهایی بیرونی بر خورد می شود که در این حال مشکل اصلی نادیده گرفته می شود و حل منطقی آن ناممکن می گردد.برای مثال این نکته را می توان در نظر گرفت که حل نا تمام و یا ناقص سئوالات رش کودک تا رسیدن به مرحله نوجوانی،نظیر«کسب احساس تکیه به خود»در برابر احساس خجالت و تردید،که مربوط به دوره ی دوم رشد روانی است،بقای خود را در دوره ی نوجوانی هم بروز می دهد و این نکته هم برای مثال ارتباط گیری با دیگران را تحت شعاع خود قرار داده و میل به انزوا را در نوجوان تشدید می کند.در این حال امکان این که این احساس انزواطلبی بیش از حد را به سردی عاطفی فرهنگ آلمانی نسبت بدهیم بسیار زیاد خواهد بود که در این حال برای پس زدن این احساس راهی باقی نمی ماند به غیر از پناه برددن بیشتر بهد خانواده و تشدید کردن تمایل به انزوا از محیط بیرون. در حالی که با تشخیص درست زمینه های شکل گرفتن این احساس می توان برای ترمیم آن به وجود آورد. مساله دوم خود را در پی این نکته نمایان می کند. که گفته شد.در این دوره نوجوان نیاز به کسب استقلال عاطفی از خانواده دارد.ولی در این کشاکش فرهنگی که خانواده یک طرف آن است،نوجوان در برخورد با محیط بیرون از خانواده از طرفی محیط بیرون را نفی می کند و از سوی دیگر(بقه دنبال ضرورت مقایسه اجتماعی برای کسب هویت)نیاز دارد تا خود را به آن نزدیک کند.الگوهای همانند سازی که نوجوان در پذیرش نقش های آینده اش از آن ها تبعیت می کند(مثل طرف داری از افراد موفقی که نوجوان خود را با آن ها مقایسه می کند)متعلق به گروه مقایسه ای در جامعه ای هستند که نوجوان در آن زندگی می کند.گرایش به نقش پذیری اجتماعی از یک سوی و نفی فرهنگی از سوی دیگر خواه ناخواه نوجوان را در برابر خانواده و فرهنگی قرار می دهدکه خانواده مدافع آن است.در این حالت مشاهدات نشان می دهند که برشی غیر منطقی از خانواده پیش می آید.چرا که خانواده با توابع فرهنگی که از آن دفاع می کند،توان پاسخ گویی به نیازهای جهت گیری هویت نوجوان را هنگامی که وی خود را با گروه های هم سن خود در این جامعه مقایسه می کند،ندارد و فرهنگ ایرانی نیز ارزش و هویت در این جامعه ندارد.
3.عوامل مربوط به والدین: نوع ارتباط نوجوان با والدین در چگو نگی شکل گیری هویت آنان مؤثر است.نوجوانان در حال پراکندگی هویت غالباً کسانی هستند که از جانب والدین جود به فراموشی سپرده و یا طرد شده اند.در تحقیقی که توسط ادامز و جونز در سال 1983مانجام شد معلوم گردید که جوانانی که در مراحل بالای هویتی قرار داشتند،والدینشان استقلال را تشویق و کنترل کمی بر آنان اعمال می کردند،والدین جوانانی با هویت سر در گم شیوه های فرزند پروری غیر ثابتی را اعمال می کردند و جوانانی با هویت دنباله رو،والدینشان کنترل زیادی بر ان ها اعمال می کردند و استقلا را کمتر تشویق می نمودند.
4.عوامل اقتصادی: تحقیقاتی که توسط بایرن26در سال 1994مانجام شد،نشان داد که شرایط بد اقتصادی در ارتباط غیر مستقیم با کاهش فاکتور های روان شناختی مثبت و کاهش سطوح رشد هویت بوده است.تنگ نای اقتصادی در ارتباط منفی با رشد هویت و رشد هویت در ارتباط مثبت با سازگاری مثبت روان شناختی است. این نکته معین می کند که ارتباط غیر مستقیمی بین فقر و سلامت روانی وجود دارد که به واسطه ی رشد هویت است.
5.عوامل مربوط به مدرسه: موفقیت های تحصیلی در طول سال های مدرسه و قبول شدن بعدی نوجوان در دانشگاه معمولاً عامل مأثری در شکل گیری هویت است.زیرا راه های زندگی آینده ی اورا هموار تر می سازد و از نظر حرفه ای نیز اطمینان بیش تری برای او ایجاد می کند.
6.نقش مذهب: عقاید مذهبی جوانان،معمو لاً در سنین 12تا18سالگی،شکل مجرد و مجزایی به خود می گیرد.مثلاً خداوند بیش تر به عنوان قدرت انتزاعی تصور می شود تا هم چون موجودی انسان گونه و پدر مانند، نظرات مذ هبی نیز سهل گیرانه تر می شود.اریکسون مذهب را به عنوان نهاد ارزشمندی می داند که در طول تاریخ نقش مهمی را در نیاز های روان شناختی و خصوصاً در ارضای «اعتماد بشر»ایفا کرده است.از نظر وی استحکام «اعتماد»در دوران کودکی پایه ی ظرفیت«ایمان»در بزرگ سالی را فراهم می آورد و عضویت در گروه های اجتماعی،مذهبی و تعلق به اعتقادات،مسالک و ایمان مذهبی، مانند سپری در مقابل از خود بیگانگی عمل می کند.
7.عوامل اجتماعی –فرهنگی: شاید بتوان گفت تأثیر زمینه های اجتماعی-فرهنگی و چگو نگی شکل گیری هویت نوجوانان از سایر عوامل بیش تر است.عوامل اجتماعی و فرهنگی به عنوان معیارهایی برای هنجار ها و ارزش ها،اساسی ترین نقش را در هویت یابی غیر شخصی فرد ایفا می کنند.
8.عامل تفوت های جنسیتی: انتظارات بزرگ سالان از نقش اجتماعی برای دختران و پسران متفاوت است. این مسئله بر ماهیت و رشد هویت آن ها در هنگام نوجوانی تأثیر می گذارد.برای پسران مستقل شدن در زندگی خانوادگی و انتخاب یک شغل در دست یابی به هویت ضروری است و در دختران سه الگوی سنی و نقش قا لبی (منتظر ازدواج می ماند.)،کسب نقش و موفقیت در آن و دو بعدی (نسبت به خانواده و کار متعهد است.)رایج ترین انتظارات اند.
9.عامل تربیت تولد و فاصله ی سنی فرزندان در خانواده: فاصله ی سنی فرزندان باعث می شود که نه تنها بر خورد والدین با آن ها متفاوت باشد،بلکه این امر رابطه ی فرزندان با یکدیگر را نیز تحت تدثیر قرار دهد و به تبع آن هویت نیز تحت الشعاع قرار می گیرد.
10.عامل سن: عامل دیگری که در شکل گیری هویت تأثیر می گذارد سن نوجوان است. هر چه به طرف سال های اخر دبیرستان و سپس دانشگاه نزدیک می شویم تعداد افرادی که به کسب هویت می رسند افزایش می یابد.
هر یک از این عوامل منجر به دست یابی نوعی از هویت مانند هویت فردی ،هویت اجتماعی،هویت فرهنگی ،هویت ملی یا قومی دینی یا مذ هبی می شوند که هر کدام کار کرد و خاصیت ویژه ای را در زندگی فرد ایفا می نمایند.در فرهنگ های قدیمی تر نوجوانان در شکل گیری این انواع هویت از بزرگ سالان خود تقلید کردند.
در فرهنگ های سنتی کنونی نیز چنین است و فرد با زندگی در محیطی بسته به هویتی سهل الوصول و یک تکه دست می یابد.اما با پیشرفت جوامع و شیوع زندگی گسترده ی شهری که فرهنگ های جدید و جوامع باز را پذیراستشرایط به سمت و سوی دیگری رهنمون می گردد.در این جوامع هویت یابی برای بسیاری از افراد کار دشواری است و تا وقتی که بحران هویت حل نشده باشد فرد مفهوم یک پارچه ای از خود یا سلسله معیار های ارزیابی ارزشمند خویش در زمینه های عمده ی زندگی هم چون جهت گیری شغل و جهان بینی و هم چنین ازدواج نخواهد داشت.در این جامع پیچیده به نا چار،تسلیم طلبی و شکل گیری هویت(هویت دنباله رو)جای خود را به درگیری و جست و جو گری می دهد و هویتی چهل تکه شکل می گیرد.
کسب هویت و دست یابی به بالاترین سطوح آن موضوعی است که در سال های اخیر به طور جدی مورد پژوهش و مطالعه قرار گرفته است.هم چنین مطابق پژوهش های انجام شده هویت،در مسائلی از قبیل اعتیاد،ایدز،طلاق،…و مشکلات رفتاری که تهدید کننده ی سلامت جامعه هستند نقش مؤثری دارد.بدین ترتیب منزلت های نابالغ هویت به خصوص هویت سردر گم،آسیب پذیری افراد را در برابر این مسائل افزایش می دهد و بالعکس آن منزلت های بالغ هویت،توان و رو در رویی با بحران های پیچیده ی اجتماعی و روانی را دارا می باشد.دقت نظر به چنین مسائلی در ایران و کشور هایی مانند آن،که با گسترش روز افزون مدرنیته و جهانی شدن از سویی و از سوی دیگر با ارزش های تحمیلی و در حال رشد جهان سر مایه داری کشور های توسعه یافته مواجه اند می توان از بحران های هولناک هویتی که می تواند گریبان گینسل یا نسل هایی گردد جلو گیری نماید.
-
آموزش و بحران هویت
امروزه نقش تعلیم و تربیت در اصلاح فرد جامعه چنان بارز است که هیچ کشوری را در جهان نمی توان یافت که بدون بهره مندی از آن توانسته باشد به مراحلی از رشد و توسعه،به ویژه در زمینه حل مشکلات اجتماعی خود دست بیابد. توجه به تکوین هویت و چگونگی حفظ آن و بر طرف کردن عوامل ایجاد بحران هویت،به ویژه در نوجوانان و جوانان امری است حیاتی که بایستی از طریق آموزش و به وسیله نهاد های تربیتی و در درجه اول خانواده و آموزش و پرورش اعمال شود(ربانی،ص55).
والدین بی تفاوت در مورد کود، دارای فرزندانی غمگین و گریزان از فعالیت های اجتماعی خواهند داشت. در این مورد مثال های فراوانی وجود دارد که با مشاهده عمیق در رفتار والدین نسبت به کودک میتوان آن ها را نتیجه گیری کرد(رمضان زاده و دیگران،27:1379)کار نهادهای تربیتی،پرورش انسان با کفایت،متعادل و موزونی است که از هر افراط و تفریطی منزه،پاک و مبر است.انسان های متعادلی که نه سنت گرای محض باشند و بیزار از نو آوری و نه تجدد گرای سنت ستیز،نه سیست گریز باشند و منزوی، و نه سیاست زدگانی دین گریز، بلکه باید جوانان و نوجوانان را طوری آموزش دهند و تر بیت کنند که به خوبی و مهارت بتوانند سنت را در کنار تجدد، استدلال را در کنار نص، عقل را در کنار نقل،فرد را در کنار جامعه،سیاست را در کنار فرهنگ،آزادگی را در کنار عبودیت و علم را در کنار دین،قرار دهند.زیور دانش را به حیله تقوا آذین بخشنده، دینداری را کهنه پرستی ندانندو نوآوری و خلاقیت را مساوی بی دینی نشمارند.آزادی را در مقابل دین قرار ندهند و دینداری را مخالف آزادی ندانند.آزادی را گوهری برای صیقل اندیشه ها بدانند و آن را بی قید و شرط و لاابالی گری ندانند.آزادی را توطئه ندانند و توطئه را آزادی نخوانند.نه اهل تحجر ووجمود و خشکی باسند و نه اهل تأویل و التقاط و خود رأیی .نه از گذشته و اصالت هایش گسسته شوندو بیزاری جویندو نه به گذشته خویش،هر چند مقدس،اکتفا و بسنده کنند.نه متعصب و خشک و غیر منعطف باشند،نه گرفتار اباحه گری و بی تفاوتی شوند.نه تحمیل عقیده کنند و نه عقیده تحمیلی را پذیرا باشند،در پرورش متعدل و موزون،روش ایجابی و اثباتی، بر روش منع و سلب ترجیح دارد و در مواجه با فرهنگ های مهاجم، گوهر جان آینده سازان را از فرهنگ و تمدن خودی لبریز می کند.(مظفر،74:1379).
عوامل متعددی در شکل گیری هویت نوجانان دارای نقش و اهمیت هستن. جمله این عوامل می توان به خانواده،مذهب،مدرسه،محل زندگی،نهاد های اجتماعی و مذهبی و رسانه های گروهی اشاره کرد(احدیو دیگری، 1380).
حل موفقیت آمیز بحران هویت در برابر سردر گمی،به فرایندهای کاوشگری و تعمد بستگی دارد که بر رشد روان شناختی و روابط بین فردی نوجوان تأثیر می گذارد.فرایند های اجتماعی و روانی در متن روابط بین فردی رخ می دهند.زیرا رابطه والدین نوجوان از اهمیت خاصی بر خوردار است و یکی از پایدار ترین میکرو اکولوژی ها را برای رشد هویت نوجوان فراهم می کند.اعضای خانواده که در این اکولوژی با هم در تعمل هستند،بر شکل گیری هویت نوجوان تأثیر می گذارند.(گروتوانت وکوپر،1986).
نوجوانانی که هویت محکمی به دست می آورند،علاوه بر این که از حمایت های عاطفی محکم و آزادی کافی در محیط خانواده بر خوردارند،اجازه هم پیدا میکنند که فردیت خود را حفظ کنند و بروز دهند.وقتی کودکان اجازه پیدا کنند نظرات خود را حتی اگر مخلف نظرات والدینشان باشد، به راحتی ابراز کنند و والدین غیر عقاید آنان را به دیده احترام بنگرندو در عین حال نظم و کنترلی متعادل در خانواده بر قرار سازند و موفقیت های تحصیلی فرزندان خود را تأکید ورزند و آنان را در این راه تشویق کنند،طبعا رشد هویت نوجوانان در چنین خانواده هایی نیز با موفقیت همراه خواهد شد.این که نوجوان برای بررسی احتمالات متفاوت دست یافتن به هویت،تا چه حدی آزادی دارد،به شدت تأثیر روابط درون خانواده است -
هویت یابی و شخصیت
رشد شخصیت و هویت یابی انسان حاصل یک روند همیشگی و دائماً متحول در حیات فرد و در بر گیرنده تلاش انسان برای کنار آمدن با مسائل مربوط به مراحل مختلف رشد اوست،مستقل از این شخصیت را چگونه تعریف می کنیم، درک این نکته بسیار مهم است که این ها مقولاتی ایستا و ناب نیستند.بلکه در حوزه فرهنگی که فرد در آن زندگی می کند شکل گرفته و دائماً تحول می یابند.از سوی دیگر باید در نظر داشت که هر نوع تلاش انسان برای پیمودن این روند در واقع به معنای ایجاد تغییر در توابع فرهنگی جامعه نیز هست.بنا بر نظریات اریکسون (1978) انسان از بد و تولد تا رسین به سن پیری هشت مرحله مختلف رشد هویت را پشت سرمی گذارد و در هر مرحله ملزم به پاسخ گویی به نیاز ها جریان اصلی و بحران های خاص هر دوره است.تا در کنار آمدن با این ها بتواند هر مرحله را باسلامت و بشاشیت پشت سر بگذارد و به مرحله بعدی برسد.چگونگی پاسخ به مسائل هر دوره تعین کننده ی آن است که انسان با مسائل دوره بعدی چه طور روبرو شود.بنابراین یکی از راه های شناختن هر فردی،برسی این موضوع است که در هر کدام از مراحل رشد تاکنوش چگونه با مسائل و بحران های آن دوره روبرو شده وچه طور با آن ها نار آمده است؟آیا قادر به حل کامل مسائل هر دوره بوده است؟هر فردی برای کنار آمدن با مسائل خاص هر دوره از رشد هویت فرداش تحت تأثیرات روابط متقابل «عوامل زیستی »،«عوامل روانی »و «توابع اجتماعی –فرهنگی»جامعه ای که در آن پرورش می یابد هدایت می شود .عوامل زیستی در بر گیرندۀ مجموع غرایز و انگیزه های ارگانیس انسان است که به طور اکتسابی به او می رسند در حالی که عوامل روانی و اجتماعی ،فرهنگی تحت تأثیر مجموعه ای از روابط کودک با محیط شکل گرفته و پرورش می یابند.به این معنا هر انسانی روند هویت یابی فردی خود را تحت تأثیر سه جهان زیستی،روانی و فرهنگی ساخته و می پرورد.اریکسون(1978)در تحقیقات خود پیرامون چگونگی رشد هویت انسان در مراحل سنی مختلف از این هشت مرحله نام می بردو برای هر کدام اصلی ترین جریان رشد حاکم در هر مرحله را که باید به هر کدام جوابی در خور آن ها داد،به این شرح ارائه می دهد:در مرحله اول که از بد و تولد تا یک سالگی را شامل می شود،کودک نیاز به کسب امنیت خاطر و اعتماد اولیه در برابر احساس ناامنی و عدم اعتماد را دارد.
در مرحله دوم که در بر گیرنده ای سنین یک الی سه سالگی است کودک را در جریانی قرار می دهد که نیازمندی اصلی رشد سالم آن عبارت خواهند بود از کسب احساس تکیه دادن به خود در برابر احساس خجالت و تردید.
مرحله سوم شامل سنین سه تا پنج سالگی می شود در این سنین کودک باید بتواند توانایی ابتکار فردی را در برابر گناه تجربه کند.
مرحله چهارم در بر گیرنده سنین ششتا یازده سالگی است اصلی ترین جریانی که کودک باید بتواند در این مرحله با آن کنار بیاید کسب کارآئی در برابر ناتوانی و حقارت است.
در مرحله پنجم در سنین 12تا18سالگی نوجوان رفته رفته نسبت به هویت خود آگاهی کسب می کند و باید بتواند در مقابل بی هویتی و سر گردانی به احساس هویت فردی دست بیابد.
مرحله ششم سنین 19تا35سالگی می باشد.این مرحله شروع دوره ای است که جریان رشد روانی و مشارکت با دیگران در برابر احساس انزوا است.
مرحله هفتم:در بر گیرنده سنین 35سالگی الی 60سالگی است که در این دوره بار آوری انسان آغاز می شود و جریان اصلی رشد روانی این دوره رسیدن به احساس بار آوری در برابر بی حاصلی است.
در مرحله هشتم که از سن شصت سالگی به بعد شروع می شود،انسان باید بتواند به احساس کمال در برابر احساس سر خوردگی و یاس ناشی از ناکامی ددست بیابد.
هویت ها و من ها،در داجل خانواده رشد و پرورش می یابند.بر اساس تحقیقات انجام شده،خانواده هایی هستند که بر تحقیق و اکتشاف تأکید دارند،بافت ایمنی که محدود کننده،نباشد به وجود می آورند،فرصت هایی برای برقراری ارتباط ایجاد می کنند و خود مختاری و استقلال را مجاز می دادندو تشویق می کنند -
استقلال در نوجوانی:
پیش رفتن بهسوی استقلال از تکالیف اصلی نوجوانان است، بهخصوص در جامعۀ آمریکا که بر متکی بودن به خود تأکید فراوانی میشود. در جاهای دیگر نیز اگر نوجوان نتواند تضاد بین تداوم احساس وابستگی و میل به استقلال را حل کنذ دچار مشکلاتی خواهد شد. اگر نوجوان نتواند تضاد بین تداوم احساس وابستگی و میل به استقلال را حل کند دچار مشکلاتی خواهد شد. اگر نوجوان نتواند در حدی منطقی از والدین خود جدا شود و استقلال به دست آورد، به سختی میتواند با همسالانش روابط معقولی برقرار کند. یا در آینده رفتار جنسی معقولانهای داشته باشد علاوهبراینها جهتگیری شغلی و احساس هویت او نیز دچار مشکلاتی خواهد شد. نوجوان برای دستیابی به همۀ اینها باید از خود، تصوری به عنوان شخصی منحصر به فرد، ثابتقدم و با صداقت داشته باشد.
استقلال واقعی از والدین، کار چندان سادهای نیست. انگیزهها و مشوقهای وابستگی و استقلال، هر دو قوی هستند و باعث میشوند که نوجوان دچار تضاد شود. البته این مسئله که نوجوان تا چه حد در مواجهه با مستقل شدن دچار مشکل میشود بهطور کلی به سه چیز بستگی دارد:
الف)نگرشهای کلی اجتماعی درباره استقلال نوجوانان در فرهنگی که نوجوان در آن زندگی میکند.
ب)شیوههای فرزندپروری و الگوهای رفتاری که والدین نوجوان به او نشان میدهند.
ج)کنش متقابل با همسالان و حمایت آنان از مستقل شدن نوجوان -
متغير وابسته چیست
متغير وابسته متغيري است كه مورد پيش بيني است . آن متغيري است كه مورد دستكاري قرار نمي گيرد ، بلكه اثر متغير مستقل در متغير وابسته بدست مي آيد يعني تاثير پذير است .