مقالات

زوج درمانی در عباس آباد

 

زوج درمانی در عباس آباد

طلاق

طلاق به معنی پایان قانونی ازدواج و جدا شدن همسران از یکدیگر است و در پی آن حقوق و تکالیف متقابلی که بین زوجین در هنگام ازدواج وجود داشته از میان می‌رود. طلاق معمولاً وقتی اتفاق می‌افتد که استحکام رابطه زناشویی از بین

می‌رود و میان زوجین ناسازگاری و تنش وجود دارد. جداشدن اجتماعی، تغییرات در دوستی‌ها و سایر روابط اجتماعی است که مرد یا زن طلاق گرفته با آن‌ها سر و کار دارد. جداشدن روانی، موقعیتی است که از طریق آن فرد پیوندهای وابستگی

عاطفی به همسرش را قطع کند و به تنها زیستن تن دردهد.

میان طلاق با فسخ ازدواج متفاوت است. فسخ ازدواج به معنای این است که ازدواج صورت گرفته از ابتدا باطل و بی‌اعتبار بوده‌است. شیوهٔ انجام طلاق در قوانین کشورهای مختلف بسیار متفاوت است اما در اغلب کشورها نیاز به تایید یک دادگاه

یا مرجع رسمی حقوقی وجود دارد. مذاهب مختلف نیز رویکردهای متفاوتی به طلاق دارند. طلاق در اسلام به اختیار شوهر انجام می‌شود اما زن نیز در شرایط خاصی ممکن است حق طلاق را به دست بیاورد.

واژه طلاق از ریشه عربی و به معنی «گشودن گره» و «رها کردن» است و در فقه اسلامی «زائل کردن قید ازدواج با لفظ مخصوص» تعریف می‌شود.

طلاق و کودکان

کودکانی که والدینشان از ازدواج خود راضی نیستند اما با هم زندگی می‌کنند، ممکن است تحت‌تأثیر تنش ناشی از روابط آن‌ها به اضطراب یا افسردگی مبتلا شوند. کودکان پس از جدایی پدر و مادرشان نیز به اضطراب عاطفی دچار می‌شوند.

کودکان بزرگ‌تر بهتر می‌توانند انگیزه‌های پدر و مادرشان را برای طلاق درک کنند. این کودکان ممکن است به خاطر اثراث طلاق بر آینده خود نگران باشند یا این که احساس تنهایی داشته باشند. کودکان هنگامی که پس از جدایی هم با پدر و هم

با مادر رابطه مداوم دارند، در وضع بهتری به سر می‌برند تا هنگامی که فقط یکی از آن‌ها را به طور منظم می‌بینند. طلاق هماهنگی میان والدین، مسائل نگه‌داری کودک و حق ملاقات را در برمی‌گیرد. به تازگی به فرزندی پذیرفتن کودکان

بی‌سرپرست از سوی افراد مجرد شیوع بیشتری پیدا کرده است. این موضوع موافقان و مخالفانی دارد. مخالفان بر این باورند که این کودکان با ورود به یک خانواده تک سرپرست با مشکلات عاطفی رو به رو خواهند شد.

شواهد حاکی از آن است که نوجوانانی که در خانواده‌های تک والدی بزرگ شده‌اند بیش از همسالان خود که در خانواده‌های دو والدی تربیت شده اند، به سمت رفتارهای پرخطر تمایل دارند، شامل مصرف دخانیات، نوشیدن الکل، خشونت،

روابط جنسی ناامن و اقدام به خودکشی.

زوج درمانی در عباس آباد

تاریخچه طلاق

طلاق در بسیاری از سرزمین‌های باستانی از جمله میان‌رودان، یونان، ایران، مصر و چین وجود داشته‌است. کنستانتین محدودیت‌های بسیاری برای طلاق ایجاد کرد و در قرن دهم میلادی کلیسای مسیحی آن را ممنوع دانست. هنری هشتم

برای نخستین بار از مجلس کلیسای انگلیس خواست که ازدواج او را فسخ نماید.

به مرور زمان کشورهای اروپایی و مسیحی حق طلاق را برای زن و شوهر به رسمیت شناختند. با این حال، در سال ۱۹۸۶ در ایرلند پارلمان طلاق را غیرقانونی اعلام کرد. در انگلستان، در سال ۱۹۶۹ لایحه قانونی اصلاح طلاق به تصویب رسید

که گرفتن طلاق را برای زن و شوهر آسان‌تر کرد. بین سال‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، میزان طلاق در بریتانیا به طور ثابت هر سال ۹ درصد افزایش یافت و در طی آن دهه دو برابر شد. امروزه در بسیاری از جوامع اروپایی، میزان طلاق افزایش یافته‌است.

 اثرات طلاق

امروزه طلاق آنچنان معمول است که بخشی از ازدواج به شمار می رود افرادی بی درنگ ازدواج می کنند طلاق می گیرند و دوباره ازدواج می کنند تک همسری پیاپی  بسیار رواج یافته است متاسفانه بسیاری از افراد آماده تجربه رنج و ضربه ی

روانی ناشی از طلاق نیستند.

حال ما به بررسی اثرهای مثبت و منفی  بر زن و شوهر می پردازیم : (برنشتاین، به نقل از پورعابدی،1380) بی تردید همه ها اثرهای منفی ندارند برای بسیاری از افراد طلاق موهبتی الهی است . طلاق به رابطه های زیان بخش

ویرانگر و بسیار دردناک پایان می دهد و به جای آن ها رابطه های پرشور، هیجان انگیز و معنادار را شکل می بخشد. آزادی تازه به دست آمده و دگرگونی امور روزمره ممکن است برای فرد بسیار مثبت باشد احتمال دارد زوج ها سال ها با هم

اختلاف داشته باشند و طلاق فرصتی برای زندگی بدون اختلاف فراهم آورد همچنین دو جنبه ی دیگر طلاق احتمال پاداش شخصی را افزایش می دهد، نخست فرصت دوباره به دست گرفتن لگام زندگی و این که دیگر شخصی نگران اثر اعمالش

بر نگرش و رفتار همسرش نیست. دوم این که وقتی پای فرزندان در میان باشد پس از طلاق می تواند، بدون ترس دایم از مخالفت های همسرش ، طبق علایق فرزند خود عمل کند در حقیقت پس از طلاق زندگی آسان تر می شود زیرا هم

میزان تنش ها و هم شمار درگیری ها کاهش می یابد.

ولی در واقعیت طلاق این است که بیشتر افراد پس از آن احساس رنج و عذابی فراوان می کنند که به صورت آشفتگی، احساس تنهایی، فقدان هویت، اضطراب، احساس شکست، افسردگی، آزردگی و یا احساس گناه نمایان می شود. به
اعتقاد ما بیشتر این هیجان های منفی از سه عامل همبسته سرچمشه می گیرد و به علاوه این عوامل اطلاعاتی درباره نهاد ازدواج به ترتیب زیر برای ما فراهم می آورد

این واقعیت را که صمیمیت با همسر پیشین هرگز به دست نخواهد آمد ، قطعی و حتمی می سازد.

طلاق از فرد « شخص جدید » می سازد فردی ناراحت، خشن و خطرناک. امروزه فرد را دگرگون می سازد و دگرگونی های عملی بسیاری در زندگی اش پدید    می آورد روی هم رفته این عوامل دلیل های ازدواج افراد را، نیز، در بردارند. روشن است که بیشتر افراد مشتاق ایجاد رابطه ای صمیمانه رضایت بخش

و عاشقانه با انسانی دیگرند. به بیان ساده تر پیام  این است :
« چنین رابطه ای دست کم در حال حاضر برقرار نمی شود». علاوه بر این طلاق باعث تنهایی فرد، تجربه، و جابجایی مسئولیت های مربوط به خانه می شود. این ها نقش
هایی هستند که نه افرادی که به تازگی طلاق گرفته اند با آن ها آشنایند و نه به سادگی می توانند با آنها سازگاری یابند. سرانجام این که بیشتر افراد نظم، ترتیب و ثبات را در زندگی، دوست دارند زندگی پیش بینی ناپذیر چیزی جز هرج و مرج
نخواهد بود. بسیاری از دگرگونی های عملی ناشی از طلاق مانند (تصمیم درباره این که چه کسی غذا بپزد، بچه ها را به مدرسه ببرد و جز این ها ) می تواند برای فرد بسیار ویرانگر باشد.

نقش عشق در ازدواج و تداوم زندگی

کروو ریدلی، به نقل از موسوی (1384)، این مطلب را این گونه بیان می کنند.

قبول این تصور که ازدواج منبع رفاه فردی است  باعث شده است تا ازدواج بر اساس عشق مورد پذیرش جامعه قرار گیرد : « صرف نظر از جنبه های مثبت و منفی امکانات گوناگون مردان و زنان جوان سراسر جهان انتخاب خود را کرده اند زنان و

مردان جوان بر ازدواج مبتنی بر عشق تاکید دارند (هات فیلد،1996).  هات فیلد علاقه مند به درک این تغییرات است : و در حال حاضر دردنیا نسبت به نوشته هایی که درباره عشق و ازدواج است نظر مثبت وجود دارد اغلب خوانندگان امیدوارند

که تساوی جنسی، آزادی فردی و امکان زندگی بهتر برای همه در سراسر جهان فراهم شود.

دیگران درباره این موضوع نظر متفاوت دارند. دیون و دیون ( 1993 ) معتقدند که در جوامع فرد گرا ونه در جوامع جمع گرا عشق پایه ازدواج محسوب می شود.

گرچه عشق در طول تاریخ وجود داشته است اما این موضوع در قرن 19 و 20 به عنوان اساس ازدواج معرفی شد هنوز در بسیاری از مناطق جهان مانند هندوستان، افریقا و بیشتر مناطق آمریکای لاتین و آسیا ازدواج به دلایل اقتصادی
و موقعیت اجتماعی صورت می گیرد و بعد از ازدواج ممکن است رابطه عاشقانه به وقوع بپیوندد. در این مناطق عشق شرط لازم برای ازدواج نیست.

عشق و داشتن این احساس نه فقط برای فرد بلکه برای افراد دیگر نیز مهم است دیگران سعی می کنند این احساس را درک کنند نسبت به آن توجه داشته باشند و در زمان جدایی یک زوج عاشق احساس تاسف کنند . عاشق فرد مورد نظر

خود را ایده آل می بیند و هیچ ضعفی را به او منتسب نمی کند زوج یکدیگر را ایده ال فرض می کنند و نمی توانند توضیح دهند که چرا عاشق این فرد خاص شده اند . این دو عامل ایده آل گرایی و بی منطقی با ناتوانی  در توضیح اساس خوش

بینی و اضطراب درباره آینده در رابطه است. به نظر می رسد عامل خوش بینی با وجود بی منطقی زوج را به سمت پیدا کردن راه حل برای مشکلات بعدی رابطه خود سوق می دهد. زوج اضطراب دارند چون وقتی مرحله ایده آل بودن به سر می

آید چالش گریز ناپذیر برای زوج به وجود می آید تا رابطه خود را براساس واقعیت بنا نهند و با نقاط ضعف زوج خود کنار بیایند برخی رفتارهای ابتدایی زوج عاشق شامل خیره شدن در چشمان یکدیگراحساس نیاز به لمس نزدیکی بدنی، و زمزمه

کردن غلوهای عاشقانه است. این تصویر برای همه ما به دلیل تجربه شخصی مشاهده دیگران و توصیف رمان ها آشنا است .

مدل مثلث عشق استرنبرگ

استربنرگ براي عشق يك مدل مثلثي در نظر گرفته، كه شامل سه ضلع است: شهوت، صمیمیت، تعهد وتصمیم.

این نظریه بیان می کند میزان عشقی که یک فرد تجربه می کند بر قدرت این سه عنصر بستگی دارد. بعلاوه نوع عشقی که هر فرد تجربه می کند به تعامل بین این سه عنصر بستگی دارد.

صمیمیت شامل ابراز احساس و احساس وابستگی به یکدیگر می شود. رابطه صمیمانه رابطه ای است که در آن احساس آرامش وجود دارد.

شهوت شامل علاقه ی شهوانی زن ومرد به یکدیگراست. انرژی ای که منجر به عشق رمانتیک، تماس فیزیکی، جذبه ی فیزیکی و احساس جنسی می شود، می توان به عنوان شهوت توصیف کرد.

عنصر تعهد در رابطه رشد می کند و شامل تصمیم به وفاداری به همسر می شود. تصمیم_تعهد، به این موضوع اشاره که زن وشوهر تصمیم گرفته اند به یکدیگر وفادار باشند و رابطه ی وفادارانه را تشکیل دهند.

بر مبناي اين سه جزء، استرنبرگ عشق را به انواع مختلفي تقسيم مي‌كند كه در آن جايگاه و ارتباط اين سه جزء با هم، نشان‌دهنده نوع عشق است:
دوست داشتن:

در اين نوع عشق، «تعلق» مهم‌ترين عنصر رابطه است، اما احساسات تند و فيزيكي و الزام و سرسپردگي در رابطه وجود ندارد.

شيدايي:

مهم‌ترين عنصر در اين نوع عشق، احساسات شهواني است و دو عنصر ديگر در آن وجود ندارد.

عشق رمانتيك:

در اين نوع عشق، تعلق و احساس شهواني وجود دارد، اما عنصر سوم موجود نيست.

مؤانست و رفاقت:

تعلق و ماندگاري در اين رابطه بسيار مشهود است؛ اما از احساسات تند و شهواني در آن خبري نيست.

عشق احمقانه:

در اين نوع عشق، احساسات شهواني همراه با الزام حضور دارد، اما تعلق وجود ندارد.

استرنبرگ، هيچ يك از اين انواع عشق را مناسب نمي‌داند؛ بلكه معتقد است هر سه جزء عشق بايد در تركيب و هماهنگي با هم باشند، تا فرد به عشق نهايي برسد. و اين عشق، يك عشق ايده‌آل و مطلوب است.

جانسون، مدل استرنبرگ را قبول دارد، اما آن را كامل نمي‌داند.

مازلو نيز عشق را به دو گروه تقسيم مي‌كند:

عشق كمبود:

يك نوع از عشق، عشق كمبود، عشق خودخواهانه، تسخيري و حرص است؛ در اين عشق، نيازهاي برآورده نشده فرد، دخيل است. يعني فرد ديگري را به اين دليل دوست دارد كه نيازهايش را ارضا مي‌كند. مازلو اين عشق را «عشق كمبود» مي‌نامد. اين نوع عشق مثل اعتياد به دارو است. فرد، خود را به ديگري مي‌آويزد و به دليل نابسندگي خود، نمي‌تواند بدون او هيچ كاري انجام دهد. در واقع همان‌طور كه اعتياد به دارو در طبقه پايين شايع است، اعتياد به اين عشق نيز در طبقه متوسط بسيار شيوع دارد. به نظر مي‌رسد عشق رمانتيك استرنبرگ، همان عشق كمبود مازلو باشد. عشق كمبود، مانند چاهي است كه بايد پر شود. يك خلأ، كه عشق در آن ريخته مي‌شود.

عشق وجودي:

نوع ديگر عشق، عشق بالغ و فروتن است، كه تنها براساس عشق وجود، ديگري بنا مي‌شود. باز و خودمختار است. متكي به خويش است و آزادانه ارزاني مي‌شود. عشق وجودي، بدون شك ارزشمندتر، بالاتر و بسيار باشكوه‌تر از عشق كمبود است. براي اين نوع از عشق، آزادي تمام و كمال لازم است و منظور از آزادي اين است كه فرد «بي‌همتايي» دروني خود و فرد ديگري را به تمامي پذيرفته باشد.

ميل به سخاوت و تمايل به بخشش و خشنود كردن ديگري، در اين عشق ديده مي‌شود. فرد در تلاش است تا ديگري را بشناسد و همين امر موجب صميميت در دو فرد مي‌گردد.

عشق مبتني بر كمبود، با حالت تدافعي در طرفين خود نشان مي‌دهد؛ در حالي‌كه ويژگي عشق وجودي، خودانگيختگي و حفظ فرديت در رابطه است. اين عشق فقط معطوف به فرد نيست، بلكه در رابطه فرد با جهان نيز صدق مي‌كند. فرد در اين مرحله، مي‌تواند طبيعت را همان‌گونه كه هست ببيند و از آن لذت ببرد. در صورتي كه عشق مبتني بر كمبود، جهان را پديده‌اي مي‌داند كه قرار است تنها هدف خاصي را ارضا كند.

عشق وجودي هوشيارانه است و از آنجايي كه مالكانه و تسخيري نيست، باعث رنج و عذاب نمي‌گردد. بدون هيچ هدف خاصي، تنها لذت‌بخش و شادي‌آور است. معمولاً از عشق وجودي، به عنوان تجربه‌اي شگفت‌انگيز و بي‌نياز ياد مي‌شود.

اثرات نزدیکی و فاصله در تداوم زندگی

اکثر در ما نگران مفهوم نزدیکی و فاصله را اساس چالش در رابطه می دانند. در حالی که این مفهوم یک مفهوم رشدی ساختاری برای درک ماهیت رابطه صمیمانه و نزدیک است اما به خودی خود نیز مفهوم بسیار ساده ای است (کرو و ریدلی، به نقل از موسوی، 1384).

از نقطه نظر مشاهدات بالینی به نظر می رسد که مفهوم نزدیکی/ فاصله مفهومی یکپارچه نیست بلکه از مجموع چند متغیر متفاوت شکل می گیرد مفهوم کلی نزدیکی/ فاصله اشکال متفاوتی دارد که با هم یا جداگانه حداقل 4 عامل را شکل می دهند که این عوامل می توانند موفقیت درمانی را پیش بینی کند  (هال وگ و همکاران، 1984) این متغیرها را به این صورت می توان توصیف کرد:

نزدیکی جنسی :

ویژگی این متغیر به راحتی در رابطه جنس و میزان نزدیکی قابل قبول برای هر زوج مشخص می گردد.

نزدیکی جسمی و کلامی :

این متغیر گرفتن و دادن مهر  و عاطفه را در تعاملات غیر کلامی مانند آسودگی در آغوش گرفتن مشخص می کند ، این نیاز و توانایی قبول و تحمل آن از فردی به فرد دیگر متفاوت است ،

اغلب لازم است به زوج کمک کنیم تا درباره میزان نزدیکی جسمی به توافق برسند.

نزدیکی عاطفی :

این متغیر با توانایی همدلی با احساسات و تجارب زوج ارتباط دارد و از فردی به فرد دیگر متفاوت است. وقتی همدردی مخل فرد دیگر است یا فرد دیگر بسیار خود را کنار می کشد می تواند زمینه استرس بین زن و شوهر را فراهم آورد.

نزدیکی عملی :

این واژه بالینی برای جنبه هایی از رابطه مورد استفاده قرار می گیرد که با نزدیکی روزانه زوج مرتبط است و شامل مشارکت در انجام وظایف اطلاع از محل و فعالیت زوج دیگر و نقشه کشیدن و سازمان دادن زندگی مشترک با هم یا به تنهایی به وسیله حمایت از فعالیت های یکدیگر است.

در مراحل مختلف چرخه زندگی فردی یا خانوادگی زوج به تفاوت  یا میزان نزدیکی یا فاصله توجه می کنند یا وقایع استرس زای زندگی پاسخ های کاملا متفاوت را در هر زوج ایجاد می کنند.

برای مثال  اگر زن در این دوره میزان نزدیکی جسمی و غیر کلامی بیشتری را انتخاب کند در حالی که شوهر نزدیکی جنسی بیشتری را ترجیح دهد، این دو نیاز متفاوت باعث درگیری زن و شوهر می شود  (همان منبع).

نقش فشارهای فرهنگی در رضایت زن و شوهر

در بخش هایی از جامعه سنت های مذهبی و اجتماعی به چالش کشیده شده است آزادی و ابتکارات جدید آزادی بیشتر را به همراه آورده است اما از سوی دیگر این آزادی ها در گیری های بین فردی بیشتری را نیز به ارمغان آورده است در

جوامع غیر فرهنگی ، قبول فرهنگ های دیگر و شیوه های برخورد آنان با مسائل زندگی از طریق تجارب فردی تلویزیون و وسایل ارتباط جمعی آسان تر شده است ازدواج های بین فرهنگی پیش درآمد یا پیامد تغییر نگرش افراد است. آزادی از

تعصبات نژادی و جنسی تغییر در نگرش پیرامون روابط فردی را تشویق کرده است و جامعه جدایی زن و مرد در صورت شکست روابط زناشویی  را پذیرفته است این تغییرات در تمام بخش های جامعه یکسان رخ نداده است و تنش در

مقابل این تغییرات در بخش هایی از جامعه به میزان کم و زیاد دیده می شود (مک فرسون، به نقل از موسوی، 1384).

آزادی بیشتر در بخش هایی از جامعه در افراد خانواده و زوج ها ایجاد استرس می کند چون الگوهای رفتاری پذیرفته شده قبلی را در معرض انتقاد قرار می دهد و با استناد از آزادی بیان بیشتر اعضای خانواده یا زوج هرکدام روی جنبه
های فرهنگی یا تاریخچه اجتماعی خود تاکید می کنند. در این صورت اعضای مسن تر خانواده با دیدن بی اعتنایی فرزندان نسبت به ارزش ها و اقتدار والدین ناامید می شوند در جایی که تاریخچه زوج ها دو فرهنگی یا چند فرهنگی
است این تفاوت های بین نسلی بیشتر نمود پیدا می کند. کودکانی که درانگلستان بزرگ شده اند ممکن است مبنای ازدواج زناشویی را به جای خواستگاری بر عشق قرار دهند. شواهدی وجود ندارد که موفقیت ازدواج خواستگاری یا
ازدواج از طریق انتخاب را نشان دهد، اما دو نسل در این مورد نمی توانند به هیچ توافقی برسند و هر نسل روش خود را بهتر می داند . زمانی که یکی از زوج ها تلاش می کند به ارزش های خانوادگی خود توجه بیشتری نشان دهد یا
خانواده گسترده سعی می کند عروس یا داماد را تحت فشار قرار دهد تا ارزش های آنان را بپذیرد رابطه زوج دچار تنش زیادی می شود.

تاکنون تحقیقات بسیار کمی در این زمینه پیچیده انجام شده است شواهد به این نکته تاکید دارد که ساختار فرهنگی و مذهبی زن یا شوهر بایستی به خوبی درک شود تا بتوان از فشارهای موجود تجربه شده توسط زوج تصویر بهتری داشت

 

زوج درمانی در عباس آباد

روانشناس خوب در عباس آباد

ازدواج چیزی فراتر از داشتن خانه و داشتن فرزند است. ازدواج به این معناست که کسی در کنار شما باشد که عمیقاً شما را دوست داشته حتی اگر شما را در بدترین حالتتان دیده باشد. مشاوره پیش از ازدواج با یک روانشناس خوب در محله

عباس آباد می تواند به شما کمک کند تا درک عمیق تری از هدف ازدواج خود ایجاد کنید.

https://arameshravan.com/

درمانگر خوب در عباس آباد

روانشناسان افرادی هستند که تحصیلات روانشناسی دارند و در زمینه درمان روان بدون دارو و با صحبت کردن فعالیت می‌کنند. روانشناسان می‌توانند در حوزه‌های مختلف روان درمانی فردی، خانواده، زوج، کودک و … فعالیت کنند. افراد زیادی

هستند که علم کافی ندارند

https://arameshravan.com/

دکتر روانپزشک خوب در تهران

روانپزشکان به درمان اختلالاتی مانند انواع فوبیا ، اختلالات خلقی و به طور کلی اختلالات روانی می پردازند.دکتر روانپزشک تهران بیماران را با استفاده از روش ها و داروهای روان درمانی درمان می کنند.

در صورت داشتن علائم بیماری های اعصاب و روان باید به یک دکتر روانپزشک خوب در تهران مراجعه کرد.

اگر ساکن شهر تهران هستید و به دنبال دکتر روانپزشک خوب در تهران هستید پیشنهاد میکنیم با ما همراه باشید.

https://arameshravan.com/

ارتباط با ما

Call: 02144246886

Instagram:nedaye-aramesh-ravan

09924793881:eitaa

www.arameshravan.com

ندای آرامش روان

author-avatar

درباره admin

مشاوره روانشناسی حضوری | مشاوره روانشناسی تلفنی | مشاوره آنلاین ۲۴ ساعته | مرکز مشاوره روانشناسی | مشاوره روانشناسی | مشاوره روانشناسی آنلاین | مشاوره روانشناسی تلفنی | مشاوره روانشناسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *