دسته‌بندی نشده, مقالات

طرحواره درمانی و اصلاح الگوهای رفتاری

طرحواره درمانی و اصلاح الگوهای رفتاری

طرحواره چیست؟

عوامل تاثیرگذار درشکل گیری تله های زندگی؟

طرحواره درمانی چیست؟

طرحواره درمانی چند مرحله دارد؟

معرفی انواع حوزه‌های طرحواره

سبک های مقابله ای طرحواره ها

طرحواره درمانی برای چه کسانی مناسب است؟

 

طرحواره درمانی و اصلاح الگوهای رفتاری

طرحواره درمانی توسط جفری یانگ، روانشناس مشهور آمریکایی، برای درمان آن دسته از بیمارانی طراحی شده است که به روش‌های روان‌درمانی مرسوم، مانند: روان‌درمانی، شناختی-رفتاری (CBT) پاسخ مناسبی نشان نمی‌دادند. در این روش، بهترین و مؤثرترین عناصر موجود در روش‌های روان‌درمانی پیشین، مانند روان‌درمانی شناختی-رفتاری (CBT)، روانکاوی، نظریه دلبستگی و روان‌درمانی مبتنی بر احساسات، با هم ترکیب شده‌اند.

طرحواره چیست؟

 

طرحواره درمانی چیست

 

برای پاسخ به این سؤال، ابتدا باید اسکیماها یا طرحواره‌ها را بشناسیم. طرحواره یا اسکیما یک ساختار شناختی است که به‌عنوان چارچوبی برای دانش فرد در مورد سایر افراد، مکان‌های مختلف، اشیاء و رویدادها عمل می‌کند. طرحواره‌ها به ما کمک می‌کنند دانش خود از جهان را سازمان‌دهی کنیم و اطلاعات جدیدی را که از محیط به دست می‌آوریم، تجزیه تحلیل کرده و درک کنیم.

درواقع طرحواره‌ها، مانند میانبرهای ذهنی هستند که به ما در تفسیر حجم عظیمی از اطلاعاتی که از محیط به ذهنمان می‌رسد، کمک می‌کنند. طرحواره‌ها بر اساس تجربیات ما در زندگی شکل گرفته و در حافظه ما ذخیره می‌شوند. طرحواره‌ها اغلب در سنین کودکی ایجاد می‌شوند، اما می‌توانند در بزرگ‌سالی هم شکل بگیرند.

درحالی‌که این میانبرهای ذهنی برای کمک به درک مقدار زیادی از اطلاعاتی که روزانه با آن‌ها مواجه می‌شویم مفید هستند، اما می‌توانند تفکر ما را محدود کرده و باعث شکل‌گیری برخی ایده‌ها و رفتارهای کلیشه‌ای ناسالم شوند.

بنابراین، طرحواره‌های ناسالم می‌توانند به الگوهای منفی یا ناکارآمد احساسی، روش‌های مقابله‌ای (واکنش‌های رفتاری فرد به طرحواره‌هایش) و افکار و رفتارهای ناسالم تبدیل شوند. اگر به این طرحواره‌ها توجه نشود، می‌توانند در تمام طول زندگی فرد باقی بمانند. برخی از نمونه‌های طرحواره‌های غیرمفید عبارت‌اند از: «هیچ‌کس من را دوست ندارد»، «من کلافه‌ام» و «یک اتفاق بد قرار است بیفتد».

طرحواره هاسازه هایی هستند که براساس واقعیت یا تجربه درگذشته شکل میگیرند.

تله(طرحواره)یعنی تکرارکردن تجربه های اشتباه تجربه شده بصورت متوالی .تله ها مانند گردابی فردرا به درون خود میکشد واجازه متفاوت اندیشیدن ونگاه کردن به پدیده ها اززاویه دیگر را ازفردمیگیرد.

تله های زندگی چگونگی تفکر.احساس ونحوه ارتباط با دیگران راتعیین می کنند.این تله ها به احساس های شدیدی مثل عصبانیت.غمگینی واضطراب دامن میزنند.حتی زمانی که در زندگی اوضاع بروفق مراد است مانند(جایگاه اجتماعی خوب.روابط خوب با دیگران وموفقیت شغلی)بازهم امکان دارد قادربه لذت بردن از زندگی نباشیم.طرحواره های ما حتی نقش تعیین کننده در شکل گیری احساس ما درباره خودمان دارند.رویکرد تله زندگی علاوه بر مهارت آموزی باعث تغییر درالگوی دیرپای زندگی هم می شود.اما ما دراین شیوه درمان اهدافمان فراتراز تغییر رفتار های کوتاه مدت است.ما مایلیم به حل وفصل مشکلات جدی تر و عمیق تربپردازیم مثل مشکلات ارتباطی .عزت نفس و… . مابارها وبارها با افرادی روبه رو میشویم .که دائما به سمت شرایطی جذب میشوند که به گذشته زندگیشان شباهت زیادی دارد.تله های زندگی ما برای بقای خودشان سخت تلاش میکنند.اگرچه تله زندگی دردناک و مشکل آفرین است اما برای افراد عادی ومعمولی شده است.

عوامل تاثیرگذار درشکل گیری تله های زندگی؟

عوامل متعددی درشکل گیری تله های زندگی نقش بازی میکنند.اولین عامل خلق وخو است که ذاتی وسرشتی درنظرگرفته میشود.خلق وخوی ما باعث میشود که درقبال رویداد ها به سبک وسیاق خاصی واکنش هیجانی نشان دهیم. البته علاوه برخلق وخو محیط نیز تاثیرگذار است.وراثت ومحیط برما اثرگذارند وزندگی ما راشکل می دهند. نظریه پردازان مهم ترین عامل موثر محیطی را خانواده در نظرگرفته اند.زمانی که درشرایط فعلی دردام تله زندگی می افتیم تقریبا همیشه باز سازی صحنه ای از پویایی های خانواده دردوران کودکی است که اگر 5نیاز اولیه ما(نیازبه امنیت.نیاز به هویت وخودمختاری، آزادی دربرابر هیجانات .تفریح وسرگرمی ومحدودیت های واقع بینانه )اگرپاسخ داده نشود یابیش از اندازه موردتوجه قرار بگیردطرحواره ها شکل میگیرند.

دلیل دیگری که باعث ایجاد طرحواره میشود همانندسازی با افراد مهم زندگی است.

طرحواره درمانی چیست؟

در طرحواره درمانی، هدف شناسایی طرحواره‌های منفی (طرحواره‌های ناسازگار اولیه) و رفتارها، عقیده‌ها، روش‌های مقابله‌ای و احساسات ناسالم ناشی از آن‌ها و سپس تلاش برای جایگزین کردن آن‌ها با الگوهای فکری، احساسات و رفتارهای سالم است.

تئوری زیربنایی درمان مبتنی بر طرحواره، فرض می‌کند که وقتی نیازهای اساسی دوران کودکی ما (مانند نیاز به ایمنی، پذیرش و عشق) به‌طور مناسب برآورده نمی‌شوند، ما روش‌های ناسالمی را برای تفسیر و تعامل با جهان ایجاد می‌کنیم که به آن طرحواره‌های ناسازگار اولیه می‌گویند. نظریه طرحواره پیشنهاد می‌کند که طرحواره‌ها زمانی ایجاد می‌شوند که رویدادهایی که در زندگی کنونی ما اتفاق می‌افتد شبیه به رویدادهایی از گذشته ما هستند که با شکل‌گیری طرحواره مرتبط بودند. اگر به دلیل تجارب دشوار دوران کودکی، طرحواره‌های ناسالمی ایجاد کرده باشیم، در برخورد با این رویدادهای جدید به شیوه‌های ناسالم فکری متوسل می‌شویم.

طرحواره درمانی که به‌عنوان یک «مدل درمانی یکپارچه» توصیف می‌شود، عناصر یا بلوک‌های سازنده سایر درمان‌ها را گرد هم می‌آورد. این روش درمانی در ابتدا برای درمان اختلالات پیچیده‌ای مانند اختلالات شخصیت پایه‌گذاری شد، اما در ۲۰ سال گذشته، برای درمان طیف وسیعی از بیماری‌ها و اختلالات روانی مورد استفاده قرار گرفته است.

طرحواره درمانی چند مرحله دارد؟

اسکیماتراپی سه مرحله اصلی دارد:

  • شناسایی طرحواره‌های ناسالم و روش‌های مقابله‌ای، از طریق مصاحبه و پرسشنامه
  • شناسایی تأثیر این الگوهای منفی در زندگی روزمره
  • جایگزینی فعال افکار، رفتارها و روش‌های مقابله‌ای منفی با روش‌های سالم‌تر.

معرفی انواع حوزه‌های طرحواره

بریدگی و طرد:مشکل اصلی این افراد عدم دلبستگی ایمن و رضایت بخش به دیگران ست. خانواده و مراقبین اصلی این افراد بی ثبات، بدرفتار، سردو بی عاطفه، طرد کننده یا منزوی هستند. این افراد بیشترین آسیب را میبینند. کودکی تکان دهنده داشته اند و از رابطه صمیمی به دیگران اجتناب می کنند و این عدم دلبستگی ایمن باعث بروز 5 طرحواره میشود.

رها شدگی / بی ثباتی : احساس ناایمنی ، عدم ثبات و خیانت در مورد دلبستگی به دیگران دارند . احساس میکنند عزیزانشان در کنارشان نخواهند ماند چون غیرقابل پیش بینی هستند یا میمیرند یا میروند و آن ها تنها میمانند. آنها حس میکنند ممکن است هرلحظه ممکن است افراد مهم زندگی بمیرند یا این که او را رها کنندو به فرد دیگری علاقمند شوند. در این مورد گوش به زنگن . وقتی افراد نزدیکشان آنها را تنها بگذارند، عصبانی می شوند. وابستگی افراطی به افراد مهم زندگی. به صورت انحصارطلبی و کنترل کنندگی، سرزنش دیگران به خاطر رها کردن آنها، حسادت رقابت با رقیب های عشقی. ممکن است این طرحواره با طرحواره های اطالعت، وابستگی/بی کفایتی ونقص همراه شود.

 

بی اعتمادی / بدرفتاری : با کوچکترین فرصت باور دارند از آن ها سوء استفاده میکنند، به آن ها آسیب میزنند، آن ها را فریب میدهند، دروغ میگویند و تحقیرشان میکنند. فکر میکنند اطرافیانشان به زودی میمیرند، آنها را از دست می اندازن. اموالشان را می دزدند. دیگران پی سواستفاده و تحقیر آنها هستند.در پی جمع آوری شواهدی هستند که دیگران ارزش اعتماد کردن ندارد. بین گفتن و نگفتن تجارب خود دو دلند، دقیقا مثل این که این بین احساس درماندگی و احساس کرختی و مدام در حال نوسانند

 

محرومیت هیجانی : این افراد انتظار ندارند دیگران به آن ها تمایلی برای رابطه داشته باشند، حس میکنند دیگران به اندازه کافی نمیتوانند احساسات آن ها را ارضا کنند . این عدم ارضا شدن در محبت ، عشق و محبت ، همدلی ، درک کردن و حمایت می باشد. اکثرا سکوت میکنند و احساسات عمیقی دارند. طرحواره محرومیت هیجانی شایعترین طرحواره است که درکارهای بالینی مشاهده شده است و خود بیماران نمیدانند چنین طرحواره ای دارند. بیشتر علت مراجعه انها به درمانگر برای افسردگی، تنهایی و غمگینی است.معموال نمیدانند چه حال و هیجانی دارند . اغلب به اندازه محبت، صمیمت و توجه دریافت نکرده اند و احساس پوچی، بی معنایی و محرومیت از محبت دارند. این طرحواره اکثر با طرحواره ایثار گره می خورد اکثر افرادی ایثار دارند از نظر هیجانی محروم اند. عدم در خواست نیاز و کمک از افراد مهم زندگی. عدم سوال کردن از دیگران و کمتر راجع به خود حرف میزنند. از آنجایی که در دوره کودکی محروم بوده اند و از طرفی لوس بار آمده اند: احساس می کنند دیگران باید نیاز هایشان را بر آورده سازند. چنین افرادی معتقدند به هر طریقی شده باید انتظارشان برآورده شود. ممکن است بخاطر هوش یا استعداد، هیچوقت محبت خالصانه و و واقعی دریافت نکرده اند. ی حتی ممکن است با مشکالت روان-تنی زیادی را گزارش دهند از طریق آنها دیگران را وادار به مراقبت و توجه کنند

 

انزوای اجتماعی / بیگانگی : احساس میکنند با دیگران متفاوتند، وصله ی ناجور جمع هستند. نه اینکه احساس خاص بودن داشته باشند حس میکنند عجیب و یه جوری هستند و از جمع دورند ) به هیچ گروهی تعلق ندارند(. معتقدند که با دیگران خیلی فرق دارند . حتی بعضی وقت ها به دیگران نفرت دارند.. اکثرا انها را می تواند در خرده فرهنگ ها و گروه های اقلیت پیدا کرد: مذهبی، ترنس ها. بازماندگان یک حادثه.

 

نقص / شرم : احساس میکنند ناقص ، بی ارزش ، بد و حقیر هستند و خود را از نگاه فرد مهم زندگی اش فردی نامطلوب میبیند که بی شک طرد میشود . تقریبا در مورد همه ویژگیهایشان احساس شرمندگی دارند. اجتناب از رابطه نزدیک چون میترسند که نقص هایشان برمال شود. رفتار معمول آنها نا ارزنده سازی خود و اجازه دادن به دیگران برای نا ارزنده سازی انها. تمایل زیاد برای مقایسه خود با دیگران. ممکن است حسود و اهل رقابت و ربطه برایشان نوعی “بازی بشین پاشو” باشد. در اغلب موارد این طرحواره را در افراد شخصیت خودشیفته می بینید.

 

 

خودگردانی و عملکرد مختل : طرحواره­های خودگردانی مختل یعنی احساس اینکه فرد نمی­تواند در جهان به طور مستقل و بدون حمایت دیگران عمل کند. این افراد یک هویت مستقل از خود ندارند و هنگام مواجهه با یک مشکل جزئی احساس شکست می­کنند. طرحواره­های خودگردانی مختل عبارتند از: وابستگی/ بی کفایتی، آسیب پذیری نسبت به ضرر، خود­تحول نیافته/ خود گرفتار، شکستاین افراد انتظار دارند که در توانایی و یا استقالل طلبی آنها مانع هایی ایجاد شود . والدین این افراد یا خیلی حمایت کننده و یا برعکس خیلی سرزنشگر هستند .

وابستگی / بی کفایتی : احساس میکنند بدون کمک دیگران نمیتوانند روزگار خود را بگذرانند. خود را فردی درمانده و کودک وار می دانند که توان مراقبت از خود را ندارند. در دو بعد خود را نشان می دهد: بی کفایتی: اعتمادی به توان خود ندارند و فکر میکنند بدون کمک مراقبین اصلیشان میمیرند. وابستگی: به دنبال بی کفایتی به وجود می اید یعنی پیدا کردن افرادی که به آنها وابسته شوند. از رفتارهای معلوم این افراد: کمک خواهی از دیگران، پرس و جوی مداوم، اطمینان طلبی راجع به تصمیماتشان، ناتوانی در تنها انجام دادنها، خودداری از پذیرش مسولیت. هدف اصلی این افراد از مراجعه به درمان: داروی یا درمانی جادویی که از آن ببعد بدانند چه کاری انجام دهند. رفتار همسران این افراد بیشتر به والدین آنها شبیه است. .قضاوت/ تصمیم گیری و درآمد پایینی دارند.

 

آسیب پذیری به ضرر و بیماری : چنین بیمارانی معتقدند هر لحظه فاجعه ای به وقوع می پیوندند. آنها اعتقاد دارند که همیشه برایشان وقایع وحشتناک و غیر قابل کنترل رخ میدهد. آنها معقتدند که ناگهان به یک بیماری جسمی مبتلا می شوند، بالاهای طبیعی برایشان اتفاق می افتد، قربان یک جنایت می شوند، تصادف وحشتناکی می کنند، پولشان را گم می کنند، دچار بحران های عصبی شده یا این که دیوانه می شوند. آنها معتقدند حوادث ناگواری برایشان رخ میدهد که قادر به جلوگیری از آنها نیستند. هیجان اصلی این بیماران اضطراب است. انجام یک سری رفتار های ایمنی بخش و وسواسی برای جلوگیری از وقوع حوادث ناگوار. این طرحواره قلبِ GAD، ست. این افراد شدیدا میترسند مبادا دچار یک فاجعه شوند و ناتوان گردند / فجایع بیماری ، پزشکی ، زلزله ، تصادف.

 

خود تحول نیافته/ گرفتار : در خصوص ارتباطشان با یک یا چند نفر از اعضای زندگیشان بیش از حد اشتغال ذهنی دارند و شدیدا به آن ها وابسته اند، انگار در دیگران غرق شده اند. جانم فدای استاد ( غرق شدن در مسائل دیگران ) مدام تماس تلفنی و … ( انگار میخواهند به دیگریِ مهم زندگیشان چیزی را ثابت کنند .) آنقدر در شخصیت افراد مهم زندگیشان ذوب شده اند که نه خودشان نه درمانگر نمی توانند به طور واضح بگویند ریشه هویت بیمار کجاست و چه قدر گرفتار هویت دیگران هستند. رابطه عاطفی نزدیک با نماد های والدین به گونه ای که از فردیت کامل و رشد اجتماعی طبیعی انها جلوگیری می کند. احساس اینکه دو روح اند در یک بدن. اشتباه دانستن هرگونه مرز ارتباطی با والدین و هرگاه این مرز به وجود می آیند احساس گناه دارند. انها تمام آروزها و اسرار خود را به طرف مقابلشان می گویند و انتظار دارند آنها نیز همین کار بکنند. چنین افرادی احساس می کنند در شخصیت نماد والدین ذوب شده اند و ممکن است احساس درماندگی کنند. بعد تحول نایافته این طرحواره اشاره به فقدان هویت فردی و احساس پوچی این بیماران دارد. این افراد فکر می کنند که در یک دنیای بی درو پیکر غرق شده اند که نمی دانند چه تمایل، استعدادو عالقه ای دارند. از رفتار های شایع این طرحواره: تقلید از رفتار های نماد والدین، صحبت کردن و فکر کردن در مورد آنها، تماس مدوام با نماد والدین و واپس زنی تمامی افکار، احساسات و رفتار های مغایر با والدین.

 

شکست : این افراد معتقدند بدون شک در همه ی پیشرفت هایشان شکست خواهند خورد و در مقایسه با همسن و سالانشان خیلی بی کفایت هستند و اغلب خود را کم هوش و بی استعداد میدانند . ) ته حرفاشون از شکست حرف میزنن (. معتقدند نسبت به همسالان خود در حوزه های پیشرفت شغلی، مالی ، منزلت اجتماعی، تحصیلی و یا ورزشی شکست خورده اند. معتقدند ذاتا از داشتن استعداد موفقیت محرومند. از رفتار های معمول این افراد: ضایع کردن خودشان یا انجام کار ها با بی میلی، اهمال کاری یا انجام ندادن تکالیف یا برعکس کار کردن بی وقفه و پیشرفت طلبی ناراحت کننده. فرق این طرحواره با طرحواره معیارهای سرسختانه: بیمار دارای طرحواره سرسختانه معتقدند که در دستیابی به انتظارات بالای خود یا والدین شکست خورده اند ولی می دانند که کارشان از میانگین افرادی که همان کار را انجام داده اند، بهتر است. برعکس بیشتر بیمارانی که طرحواره شکست دارند ، معتقدند کارشان را به خوبی افراد همسن و سالشان انجام نمی دهند.

 

 

محدودیت های مختل :در مورد افرادی صدق میکند که یک سری “نه شنیدن های واقع بینانه” را تجربه نکرده اند و ناکام نشدند. خودخواه ، لوس و بی مسولیت هستند .والدین آن ها سهل انگار یا بیش از حد حمایت گر هستند . در دوران کودکی شرایط دیگران را ملاحظه نمیکردند در نتیجه در بزرگسالی توانایی کنترل تکانه های خود را ندارند و به دنبال ارضای آنی نیازهایشان هستند .( خیلی از پژوهش ها این طرحواره را قلب اعتیاد میدانند(

استحقاق / بزرگ منشی : این افراد یک سری امتیازات برای خود قائل هستند و اصرار دارند هرکاری که دلشان بخواهد انجام بدهند و در روابط اجتماعی خود هیچگونه همدلی به دیگران ندارند . حس میکنند افراد خاصی هستند و از دیگران برتراند. خود را نخبه و ویژه می دانند. از ویژگهای این افراد: این حق را به خود می دهند که از امتیازات و حقوق خاص بهرمند شوند. عدم پایبندی به اصل احترام متقابل،کنترل رفتار دیگران برای ارضای نیاز های خود، بدون همدلی با نیازهای دیگران. درگیری در فعالیت های خودخواهانه و بزرگ منشانه. رفتارهای معلول این افراد: رقابت طلبی افراطی، فخرفروشی، سلطه گری، بیان قدرت به شیوه نامناسب، تحمیل نظر خود به دیگران. شاید به افرادی وابسته شوند که به صورت مداوم نیازهای آنها را ارضا و مراقبت کنند

 

خویشتن داری – و خود انضباطی ناکافی : این افراد برای دست یابی به اهدافشان نمیتوانند خود دار باشند و تحمل تجربه ی ناکامی را ندارند . از جمله ویژگهای دیگر: عدم توانایی کنترل هیجانات و تکانه های خود و همچنین عدم توانایی تحمل خستگی و ناکامی در حین انجام کارها. این بیماران نمیتوانند هیجانات و تکانه های خود را به شیوه ای مناسب تحمل کنند. آنها هم در زندگی و هم در به تاخیر انداختن رضایت آنی برای دستیابی به اهداف بلندمدت اتی، مشکلات عدیده ای دارند. عدم عبرت از پیامد های منفی رفتارشان. انها نه می دانند و نه می خواهند خویشتن داری یا خود انضباطی کافی را در زندگی خود اعمال کنند. بنظر می رسد که بچه های کم سن و سالی هستند که اصلا انضباطی درمورد آنها اعمال نشده است. اجتناب از درد، تعارض، مشکلات، و مسولیت پذیری حتی اگر به قیمت از دست دادن رضایت فردی و انسجام شخصیتی شان تمام شود. تکانشگری، حواسپرتی، آشفتگی، بی میلی در پشت کار برای انجام تکالیف ملال آور و روزمره، بیان شدید هیجان مثل قشقرق راه انداختن. عادت در تاخیر و بی ثباتی. در بعضی مواقع رفتار های اعتیادی در مصرف مواد و مشروب یا رفتار های جنسی. برخی از این بیماران در حکم بچه های کلیدار بوده اند یعنی والدین انها به علت کار زیاد، این کودکان اغلب اوقات شبانه روز تنها در خانه بوده اند لذا مجبور نبوده اند انضباطی را رعایت کنند.

 

 

دیگر جهت مندی (آزادی در بیان احساسات(  : مراقبین این افراد اکثرا به گونه ای رفتار کرده اند که در کودکی آزاد نبودند که از تمایالت خودشان پیروی کنند (مانند والدین مستبدانه) و در بزرگسالی به جای اینکه از خواسته های خود پیروی کنند از خواسته های دیگران پیروی میکنند. والدینی با همدلی پایین که پذیرش مشروط دارند (با یه شرطی خود و دیگران را میپذیرند ). در اکثر این خانواده ها ، والدین به جای توجه و اهمیت قائل شدن به نیازهای کودک ، بیشتر نیازهای هیجانی و منزلت اجتماعی خود را مهم میدانند و عقده های خود را روی بچه ها خالی میکنند ( اگه اینکارو بکنی خوبی ! )

اطاعت : افرادی هستند که خود را به دست دیگران می سپارند و در برابر آن ها تسلیم میشوند و این منجر به افزایش تدریجی خشم میشود ، این اطاعت برای آن ها ناخوشایندی به وجود می آورد و این اطاعت ممکن است اطاعت از نیازها و هیجانات باشد و اغلب سعی میکنند دیگران را خوشحال کنند . به دیگران اجازه می دهند بر آنها سلطه پیدا کنند. آنها تسلیم کنترل دیگران می شوند، چون احساس می کنند در غیر این صورت از طریق تنبیه و رها شدن، تحت فشار قرار میگیرند. این اطاعت میتواند در زمینه نیازها مانند: واپس زنی تمایلات و آرزوهای خود، و یا در زمینه هیجانات: سرکوب احساسات خود به ویژه خشم باشد. از نظر این افراد نیاز ها و احساساتشان برای دیگران ارزش و اهمیتی ندارد. این طرحواره ممکن است باعث خشم و پرخاشگری منفعلانه شود. هیجان غالب این افراد ترس شدید است. اطاعت این افراد به دلیل ارزش یا تمایل درون سازی شده برای کمک به دیگران نیست بلکه بیشتر مبتنی بر ترس تلافی کردن دیگران است. برخالف افرادی دارای طرحواره بازداری هیجانی و ایثار که منبع کنترل آنها درونی است افرادی دارای طرحواره اطاعت منبع کنترل خود را بیرونی میدانند. و انها معتقدند که چه درست و چه غلط باید از مراجع قدرت اطاعت کنند و اگر این کار نکنند ممکن است تنبیه شوند.

 

ایثار: نیازهای دیگران را به قیمتِ له کردنِ نیازهای خودشان ارضا میکنند و مدام با این احساسات دست و پنجه نرم میکنند که نکند کسی را دلخور کرده باشند و اینکار را برای کاهش رنج و گرفتاری دیگران انجام میدهند . مانند بیماران طرحواره اطاعت، به ارضای نیاز های دیگران توجه دارند، به گونه ای که نیاز های خودشان را فدای می کنند. با این حال، بر خلاف اطاعتگران، خودشان تصمیم میگیرند چنین کاری انجام دهند. آنها به این دلیل چنین کاری را انجام می دهند که می خواهند از درد و رنج دیگران جلوگیری کنند. چون از طرفی معتقدند این کار درست است و از طرف دیگر نمی خواهند احساس گناه و خودخواهی کنند. ایثار اغلب در مورد افراد مهم زندگی انجام می شود و انها معتقدند که اطرافیان انها افراد نیازمندی هستند. طرحواره ایثار اکثر نیتجه خلق و خوی بی نهایت دلسوز و غمخوار است یعنی حساسیت زیاد به درد و رنج دیگران و مسولیت پذیری افراطی به دیگران دارند. اکثرا این افراد طرحواره محرومیت هیجانی نیز دارند یعنی نیاز های دیگران را ارضا می کنند اما به نیاز های خودشان توجه ای ندارند و گاهی اوقات نسبت به افرادی که به آنها خدمت می کنند عصبانی می شوند. از بی توجهی دیگران دلخور می شوند.در اغلب موارد والدین این افراد ناتوان و یا درمانده بوده اند و کودک از همان ابتدا زندگی، نقش کودک والدگونه را پذیرفته و سنگ صبور هستند.

 

پذیرش جویی / جلب توجه : این افراد برای دستیابی به تایید و توجه دیگران هرکاری میکنند احساس ارزشمندی آن ها به تایید دیگران است زندگیشان درگیر : منزلت اجتماعی ، ظاهر اجتماعی ، پول و موفقیت است . طعمه ی شرکت های تبلیغاتی ، ماشین باز و …این بیماران به گرفتن پذیرش یا جلب توجه دیگران، اهمیت زیادی می دهند. به گونه ای که از ارضای نیاز های هیجانی و بیان استعداد ها طبیعی خود باز می مانند. به واکنش های دیگران توجه دارند تا واکنش های خود. در ایجاد هویت باثبات با شکست مواجه می شوند. دو مولفه دارد: پذیرش جویی: به دنبال پذیرش و تاییدگرفتن هستند و تمایل دارند همه مردم آنها را دوست داشته باشند و مورد تایید آنها قرار بگیرند. جلب توجه: دنبال تجمید، تحسین و توجه دیگران. احساس ارزشمندی آنها وابسته به واکنشهای دیگران است نه ارزش ها و استعداد های طبیعی خودشان. ممکن است این افراد در کودکی با تلاش برای رضایت دیگران، برای والدینشان رضایت جانشینی کسب کرده باشند. احساسی که آنها در مورد خودشان دارند وابسته به واکنش دیگران است. انها خود کاذبی دارند که خویشتن اصلی آنها نیست. از رفتار های معلول : مطیع بودن؛ جلب رضایت دیگران،چابلوس، تاکید زیاد بر پول منزلت اجتماعی، پیشرفت و موفقیت، پز دادن، . حتی ممکن است دیگران از بودن با آنها حس خوبی نداشته باشند چون برای خوشایندی دیگران خیلی تلاش می کنند. برای داشتن احساس خوب درمورد خودشان، مجبورند توجه دیگران را به خودشان جلب کنند. انتظارات والدین این بیماران در کودکی براساس استعداد های آنها نیست بلکه براساس ارزش و فرهنگ پیرامون است.

 

گوش به زنگی بیش از حد و بازداری هیجانی رفتاری: این افراد طبق قواعد انعطاف ناپذیر و درونی خود عمل میکنند که والدین سخت گیر و مداخله گر به آنها تحمیل کرده اند. غالبا این نوع والدین افرادی موفق (و یا به ظاهر موفق) هستند که موفقیت را فدای آرامش و لذت میکنند. افرادی که در این حوزه طرحواره ای میگیرند قوانین درونی خود را مهمترین اولویت زندگی میدانند ولو حتی به قیمت از دست دادن خوشحالی و آرامش خود . در دوره کودکیشان خشونت و سخت گیری زیادی درمورد آنها اجرا شده ) ادامه تحصیل میدهند و رتبه های خوبی در کنکور بدست می آورند (. این افراد همیشه در مورد حوادث منفی گوش به زنگ هستند که نکنه زندگیم از هم بپاشه .

منفی گرایی / بدبینی : این افراد به جنبه های منفی زندگی تمرکز دارند : مرگ . خیانت . تعارض . بیماری ، به جنبه های مثبت اصلا توجهی ندارند و در مورد آینده دست به پیش بینی میزنند و آینده را اسف بار در نظر میگیرند و به علت دل مشغولی به نتایج منفی در آینده همیشه دچار نگرانی و اضطراب و غر زدن هستند . این بیماران احساس آسیب پذیری می کنند که اگر در زندگیشان اشتباهی رخ بدهد، باعث یک فاجعه خواهد شد و همین اشتباه ممکن است به ورشکستگی مالی، فقدان بزرگ، سرافکندگی اجتماعی، گیر افتادن در یک موقعیت در یک موقعیت بد یا از دست دادن کنترل منجر شود. آنها مستعد نشخوارفکری وسواس گونه هستند. ریشه این طرحواره در دو چیز است: یکی الگوسازی یادگرفته شده و دیگری دوران کودکی مشقت بار و توام با فقدان می باشد. آنها معتقدند که وقایع منفی گذشته، وقوع حوادث منفی آینده را پیش بینی می کنند. بعضی از انها می خواهند با نگران بودن از رخ داد های ناگوار جلوگیری کنند. برخی از انها گله مند بودن را راهی برای دریافت محبت از سوی دیگران به کار میبرند.

 

بازداری هیجانی : این افراد رفتارها ، احساسات و روابط بین فردی محدودی دارند و این اینکار را برای جلوگیری از انتقاد و از دست دادن کنترل انجام میدهند از جمله هیجاناتی که بازداری می شود: خشم – عشق و محبت – ضعف و نقطه ضعف – آنها دوس دارند که ِ همه چیز را عقلانی کنند. هیجاناتشون با عقل گرایی کمرنگ میکنه (.. از صحبت کردن در باره هیجاناتشان و بیان انها به شدت گریزانند.) از نظر عاطفی بی تفاوتند و به جای خود انگیختگی بیشتر خویشتن دار هستند. انها معمول دلسوزی و محبت خود را بیان نمیکنند. و اغلب تلاش می کنند تا تمایلات پرخاشگرانه شان را کنترل کنند. برای خویشتن داری بیشتر از صمیمیت ارزش قایلند. می ترسند اگر به هیجاناتشان اجازه بروز بدهند ممکن است کنترلشان را به طور کامل از دست بدهند. و دچار شرم شوند. آنها کودک خود انگیخته را بازداری کرده و بر آن کنترل افراطی اعمال می کنند به گونه ای که فراموش می کنند چگونه طبیعی رفتار کنند و به تفریح بپردازند. از رفتار های معمول: پایبندی شدید به آیین مندیها و کار های روزمره است، مشکل در بیان آسیب پذیری و ابزار کامل احساسات، تاکید بیشتر بر عقلانیت، نادیده گرفتن نیاز های هیجانی دارند. انها به دلیل رعایت ادب و متانت افراطی، صمیمت و تفریح را فدا می کنند و به جای اینکه در تعاملات اجتماعی، خود انگیخته رفتار کنند بیشتر انعطاف پذیر و سخت گیرند. ریشه ای تحولی این طرحواره در زمان های بوده که کودک هیجانات خود را بروز داده و توسط مراجع قدرت یا والدین به شدت شرمسار شده است. اغلب درگیر رابطه با فردی می شوند که به شدت هیجانی و تکانشگر اند.

 

معیارهای سرسختانه / عیب جویی افراطی : این افراد تالش میکنند به معیارهای بلند پروازانه ی خود دست یابند و در آن ها منجر به کمال گرایی میشود ، باید های انعطاف ناپذیر دارند ، اشتغال به کار و زمان کار…. و این بلند پروازی ها را برای جلوگیری از بی ارزشی و خجالت زدگی انجام میدهند ) تو ذهن خودش یه جنگجو هست اما یکبارم شمشیر به دست نگرفته( و اینگونه است که منجر به عیب جویی زیاد از خود و دیگران میشود و حس ارزشمندی و لذت از زندگیشان رخت میچیند . ) line Border). خودشان را افرادی تالشگر و بی نقص گر جلوه می دهند. آنها معقتدند باید برای رسیدن به معیارهای بلندپروازانه، مدام تالش می کنند. برای رسیدن به معیارها تالش می کنند چون باید این کار را انجام دهند، نه به این دلیل که خواهان توجه دیگران هستند. – تحت فشار بودن شایعترین هیجان این بیماران است. و از انجایی که بی نقص بودن غیر ممکن است همیشه در حال تالش های خسته کننده و غالبا بی نتیجه دلخواه هستند.. زیر بنایی همه ی این کار ها، اضطراب شدیدی است که بیماران در خصوص شکست کار ها احساس می کنند. از نظر انها شکست یعنی 100 نبودن. عیب جویی افراطی از خودشان و دیگران. انها معتقدند که زمان به سرعت میگذرد، کار های انها زیاد است اما وقت کمی دارند در نتیجه فرسودگی دارند. افرادی : رقابت جو، تحریک پذیر، تیپ شخصیتی A، معتاد به کار این طرحواره را دارند – توجه زیاد به جزییات-،سرسختی در معیار های اخالقی، فرهنگی یا مذهبی، و قوانین-. زندگی بدون لذت- نارضایتی در روابط نزدیک- عدم تعادل بین لذت و کار

 

تنبیه: این افراد بر این باورند که به خاطر اشتباهات خود ، سخت تنبیه شوند و تمایل شدیدی به تنبیه خود و دیگران دارند و نمیتوانند از اشتباه دیگران بگذرند ) انسانِ بخشنده ای نیستند ( همچنین نمیتوانند موقعیت های مشکل و کمبود انسان ها را مد نظر قرار دهند و از پذیرش شرایطی که منجر به اشتباه شده طفره میروند . انها اعتقاد دارند که مردم و از جمله خودشان به خاطر اشتباهاتشان باید تنبیه شوند. خود را به شدت پایبند به اخالقیات و ناشکیبا نشان می دهند. کسی که اشتباه می کند مستحق تنبیه است نه بخشش. هیچ عذری قابل پذیرش نیست. عدم احساس همدلی، تن صدای انها زمانی که کسی را سرزنش می کنند خیلی شبیه والدین سرزنش گر خودشان است-. سرد – تحقیرامیز-0 بی عاطفه- جریمه فرد خطار کار باید از میزان جرمش بیشتر باشد.

 

 

سبک های مقابله ای طرحواره ها

سه شیوه برای پاسخ به طرحواره وجود دارد . یانگ آنها را واکنش های مقابله ای نامید . زمانی که این سبک های مقابله ای طرحواره ها مکرراً مورد استفاده قرار گیرند . به سبک های مقابله ای شخصی فراگیر بدل می شوند . مقابله با طرحواره ، به چگوگی کنار آمدن فرد با طرحواره های خود اشاره دارد . بر این اساس ، این مقابله را نمی توان با رفتار حیوان در جنگ ، گریز یا میخکوبی مقایسه کرد .چرا که اینها توصیف گر رفتار در برابر دشمن بیرونی هستند .

اما طرحواره یک ( دشمن درونی ) است . سبک های مقابله ای طرحواره ها مطابق با مفهوم یکپارچه ذهنیت های مقابله ای است . به طور خلاصه تسلیم در برابر یک طرحواره ، به معنای رنج بردن دائمی از آن است . در حالی که جبران ، رفتاری متضاد با طرحواره اصلی را نشان می دهد .

سبک های مقابله ای طرحواره ها شامل :

۱- تسلیم :

فرد خود را به طرحواره می بازد.

رفتار : این امر در الگوی رفتاری تکرار شونده از دوران کودکی مشاهده می گردد . در آن شخص به دنبال اشخاص و موقعیت هایی می رود که با شرایط و افرادی که موجب تشکیل طرحواره شده اند. مشابه است .

افکار : اطلاعات به صورت گزینشی پردازش می شوند . ( فقط چیزهایی را می بیند که طرحواره تایید می کند . نه آنچه که با آن مغایرت دارد .)

احساسات : درد هیجانی طرحواره به طور مستقیم احساس می شود .

۲- اجتناب :

فرد از فعالیت هایی که محرک طرحواره و واکنش های هیجانی هستند ، اجتناب می کند . در نتیجه طرحواره فعال نمی شود . هیچ راهی برای دسترسی به طرحواره و به منظور تغییر آن یا تجدید نظر در آن وجود ندارد .

رفتار : شامل اجتناب به هر دو صورت منفعل و فعال از تمامی موقعیت هایی است که می تواند طرحواره را تحریک کند .

افکار : می توان این حالت را در انکار رویداد ها یا خاطرات آسیب زا مشاهده کرد . همچنین شامل دفاع های روان شناختی است . مانند تجزیه ( بی تفاوتی هیجانی ) نیز می شود .

احساسات : این حالت شامل بی اهمیت نشان دادن احساسات یا فرار به سمت حالت بی حسی است .

۳- جبران :

فرد در جهت مخالف طرحواره رفتار می کند . این کار منجر به دست کم گرفتن قدرت و نفوذ طرحواره می شود . این سبک در رفتارهایی دیده می شود که به شکلی جسورانه مستقل . اما با روکشی شکننده همراه است .

رفتار : ممکن است توسط رفتار اغراق آمیزی مشخص شود . که بر خلاف طرحواره است .

افکار : در تقابل با محتوی طرحواره و با احساسات متضاد با آن همراه است . فرد وجود طرحواره را انکار می کند .

احساسات : فرد در مورد احساسات پیوند خورده به طرحواره احساس ناخوشایندی دارد . در صورتی که در جبران افراطی شکست بخورد . ممکن است احساساتش بر گردند.

طرحواره درمانی برای چه کسانی مناسب است؟

هرچند ST در ابتدا برای درمان اختلال شخصیت مرزی ابداع شد، در حال حاضر از این روش برای درمان گسترهی وسیعتری از تظاهرات بالینی نیز استفاده میشود؛ البته شواهد مربوط به کارآمدی طرحواره درمانی برای رفع مشکلات دیگری به جز اختلال شخصیت مرزی هنوز ناکافی و نوپا است. مراحل درمان بسته به اختلالهای شخصیتی مختلف، از قبیل اختلال شخصیت خودشیفته و اختلال شخصیت ضداجتماعی تغییر داده میشود. طرحواره درمانی (ST) برای تمام بیمارانی که حداقل بعضی مشکلات فعلیشان ریشه در دوران کودکی دارد و همچنین بیمارانی که با مشکل برگشت الگوهای منفی زندگی و تاثیر گذاشتن این الگوها بر موقعیتهای فعلی روبر هستند، مفید است. طرحواره درمانی چارچوب مفیدی برای تمامی بیماران، از جمله بیماران مبتلا به روانپریشی و ناتوانیهای یادگیری است، البته این روش گاهی اوقات باید تغییر داده شود تا با شرایط سازگار شود. به یاد داشته باشید که طرحواره‌ها همانطور که گفته شد باورهای راسخی هستند که از دوران کودکی وتحت تاثیر ارتباط شما با والدین و سبک‌های تربیتی آنان ایجاد شده‌اند، پس انتظار نداشته باشید که خیلی زود این باورها و افکار از بین بروند. طرحواره درمانی می تواند برای بیشتر بیماری‌های روانی و مشکلات رفتاری متوسط تا شدید مورد استفاده قرار بگیرد. در درمان آنها جدی باشید چون در غیر این صورت شما نیز این طرحواره های ناسازگار را به فرزندانتان به ارث خواهید داد.

اگر شما هر کدام از علائم را در خود میبینید و یا به دنبال شناخت طرحواره های خود هستید ما در کلینیک روانشناسی ندای ارامش روان در خدمت شما عزیزان هستیم.

کلینیک روانشناسی ندای آرامش روان بزرگترین مرکز مشاوره در غرب تهران با بیش از 200 مشاوره حرفه ای در فلکه دوم صادقیه واقع شده است

جهت دریافت نوبت و راهنمایی با شماره های زیر در ارتباط باشید:

02144244916    02144297251

author-avatar

درباره admin

مشاوره روانشناسی حضوری | مشاوره روانشناسی تلفنی | مشاوره آنلاین ۲۴ ساعته | مرکز مشاوره روانشناسی | مشاوره روانشناسی | مشاوره روانشناسی آنلاین | مشاوره روانشناسی تلفنی | مشاوره روانشناسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *