جاندار پنداري چیست
بر اساس پژوهشهاي پيازه روشن شده است كه انديشه كودكان خردسال از جهات ديگري با انديشه كودكان بزرگتر و بزرگسالان تفاوت دارد. يكي از تفاوتهاي اساسي اين است كه كودكان در مرحله پيش عملياتي فرقي را كه موجودات جاندار وبي جان مي گذاريم قائل نيستند بر عكس طرز فكر آنان اغلب زنده گرايا نه است . يعني كودكان به اشياء بي جان نسبت زندگي و احساسات مي دهند . نخست ، يعنبي در سنين بين 4 و 6 سال كودكان هر چه را فعال است جاندار مي انگارند . براي نمونه هنگامي كه از يك بچه پرسيدند آيا خورشيد جاندار است او گفت : آري جاندار است «زيرا نور مي دهد » همان بچه گفت كوه جاندار نيست زيرا كاري نمي كند كمي بعد بين 6 و 8 سال كودكان جاندار بودن را محدود به چيزهايي مي كند كه تحريك دارند . از اين قرار و گلها جاندار نيستند اما دوچرخه ، و ابرها جاندار هستند . تنها پس از 8 سالگي است كه كودكان مفهوم زندگي را محدود به اشيا يي مي كنند كه به خودي خود مي توانند حركت كنند و سپس اين دامنه به گياهان و جانوران محدود مي شود.
يك جنبه ديگر زنده گرايي نسبت دادن احساسات و شعور و خود آگاهي به اشياء بي جان است . براي نمونه از يك پسر بچه 7 ساله پرسيده شد :
«اگر به يك سنگ سوزن بزني آيا آن سنگ درد را احساس خواهد كرد؟» نه – چرا نه ؟ – براي اينكه سنگ سفت و سخت است . اگر سنگ را در آتش بيندازسد آيا آتش را حس خواهد كگرد ؟ -آري – چرا ؟ – براي آنكه خواهد سوخت … نقاشيهاي كودكان خردسال هم نمايا نگر گرايشهاي زنده گرايا نه آنان است .
يك جنبه ديگر زنده گرايي نسبت دادن احساسات و شعور و خود آگاهي به اشياء بي جان است . براي نمونه از يك پسر بچه 7 ساله پرسيده شد :
«اگر به يك سنگ سوزن بزني آيا آن سنگ درد را احساس خواهد كرد؟» نه – چرا نه ؟ – براي اينكه سنگ سفت و سخت است . اگر سنگ را در آتش بيندازسد آيا آتش را حس خواهد كگرد ؟ -آري – چرا ؟ – براي آنكه خواهد سوخت … نقاشيهاي كودكان خردسال هم نمايا نگر گرايشهاي زنده گرايا نه آنان است .