نظریه مارسیا
پس از اریکسون مارسیا در 1996مطرح عقلانی کردن شکل گیری هویت اریکسون را از طریق فرآیند مصاحبه قابل بهره بر داری نمود.این فرآیند بر دو چیز متمرکز بود:
1:بحرانی که در آن فرد،امکانات و انتخاب های دیگر را کشف کند.
2.تعهدی که در آن ا فراد یک هویت بخصوص را سرمایه گذاری می کنند(هانسبرگر18و همکاران،2001).وی با انطباق بر دو معیار «کاوش گری»19و «تعهد»20و با سه حوزه عملکرد کلی یعنی شغل،ایدئولوژی و ارزش های بین شخصی روشی را برای سنجش «منزلت های هویتی من»21به وجود اورد.مارسیا منزلت های هویتی را این طور نام گذاری کرد:هویت دنباله رو 22،هویت سر در گم23،هویت بحران زده24و هویت یافتگی.25افراد«هویت یافته » بحران اکتشاف هستند ولی تعهدی از آن برایشان حاصل نشده است.فرد دارای «هویت دنباله رو»به هویتی متعهد است که حاصل تجربه ی بحران ها و اکتشاف همراه آن نیست و همواره در پی الگویی ست و نهایتاًافراد دارای «هویت سر در گم»که تعهدات مستحکم هویتی ندارند و به گونه ای فعال در کشف و درک چنین تعهداتی نیستند.به این ترتیب از میان این چهار منزلت هویتی،منزلت های سر در گم و دنباله رو در کمترین سطح توسعه یافتگی قرار دارند.و نسبتاً نا بالغ اند بحران زده شرایط میانه ای دارد و نشانگر حرکت هایی به سمت منزلت های پخته تری مانند هویت یافتگی است(هانسبرگر و همکاران 2001).
2-2-4-5- نظریۀ کلمان دربارۀ بحران:
در نظریۀ کلمان که اساساً آماری است و با تحلیلهای ترستون مشابهت دارد، هر یک از مسائل نوجوانی (مانند سازگاری با تغییرات بدنی، تعارض با اولیا T تشویق ناشی از مقابله و جذب شدن در گروه همسن و جزا اینها) در یک سن تقویمی خاص به حداکثر یا به اوج تنش خود میرسد که این سن، هم برحسب مسائل گوناگون نوجوانی، متفاوت و تغییرپذیر است. با این حال تفاوتهای افراد در «اوج تنش» براساس «حد متوسط» سن (یعنی سنی که یک مسئله خاص با فراوانی بیشتر در یک گروه دیده میشود) قرار دارد. از این رو، هرگاه برای فرد یا افرادی، سن اوج تنش برای چند مسئله هم زمان باشد، برای آن فرد یا افراد، سازگاری یافتن مشکلتر میشود و دچار بحران میشود. به بیان دیگر « بحران بلوغ» ناشی از تداخل زمانی چندین مسئله و در پی آن لزوم چندین سازگاری است که با هم ظاهر میشوند و به همان نسبت سازگاری نهایی را دچار مشکل میسازند در حالی که وقتی مشکلات پیدرپی ظاهر شوند، یعنی سن اوج آنها با یکدیگر تداخل نداشته باشد، نوجوانان خیلی آرامتر میتواند خود را با وضع جدیدش، یعنی مسائل خاص در زمانهای گوناگون، سازگار سازد و یا به بیان دیگر مغروق در تعارضهای متعدد و تلاشهای سازگاری جویانه نشود
1:بحرانی که در آن فرد،امکانات و انتخاب های دیگر را کشف کند.
2.تعهدی که در آن ا فراد یک هویت بخصوص را سرمایه گذاری می کنند(هانسبرگر18و همکاران،2001).وی با انطباق بر دو معیار «کاوش گری»19و «تعهد»20و با سه حوزه عملکرد کلی یعنی شغل،ایدئولوژی و ارزش های بین شخصی روشی را برای سنجش «منزلت های هویتی من»21به وجود اورد.مارسیا منزلت های هویتی را این طور نام گذاری کرد:هویت دنباله رو 22،هویت سر در گم23،هویت بحران زده24و هویت یافتگی.25افراد«هویت یافته » بحران اکتشاف هستند ولی تعهدی از آن برایشان حاصل نشده است.فرد دارای «هویت دنباله رو»به هویتی متعهد است که حاصل تجربه ی بحران ها و اکتشاف همراه آن نیست و همواره در پی الگویی ست و نهایتاًافراد دارای «هویت سر در گم»که تعهدات مستحکم هویتی ندارند و به گونه ای فعال در کشف و درک چنین تعهداتی نیستند.به این ترتیب از میان این چهار منزلت هویتی،منزلت های سر در گم و دنباله رو در کمترین سطح توسعه یافتگی قرار دارند.و نسبتاً نا بالغ اند بحران زده شرایط میانه ای دارد و نشانگر حرکت هایی به سمت منزلت های پخته تری مانند هویت یافتگی است(هانسبرگر و همکاران 2001).
2-2-4-5- نظریۀ کلمان دربارۀ بحران:
در نظریۀ کلمان که اساساً آماری است و با تحلیلهای ترستون مشابهت دارد، هر یک از مسائل نوجوانی (مانند سازگاری با تغییرات بدنی، تعارض با اولیا T تشویق ناشی از مقابله و جذب شدن در گروه همسن و جزا اینها) در یک سن تقویمی خاص به حداکثر یا به اوج تنش خود میرسد که این سن، هم برحسب مسائل گوناگون نوجوانی، متفاوت و تغییرپذیر است. با این حال تفاوتهای افراد در «اوج تنش» براساس «حد متوسط» سن (یعنی سنی که یک مسئله خاص با فراوانی بیشتر در یک گروه دیده میشود) قرار دارد. از این رو، هرگاه برای فرد یا افرادی، سن اوج تنش برای چند مسئله هم زمان باشد، برای آن فرد یا افراد، سازگاری یافتن مشکلتر میشود و دچار بحران میشود. به بیان دیگر « بحران بلوغ» ناشی از تداخل زمانی چندین مسئله و در پی آن لزوم چندین سازگاری است که با هم ظاهر میشوند و به همان نسبت سازگاری نهایی را دچار مشکل میسازند در حالی که وقتی مشکلات پیدرپی ظاهر شوند، یعنی سن اوج آنها با یکدیگر تداخل نداشته باشد، نوجوانان خیلی آرامتر میتواند خود را با وضع جدیدش، یعنی مسائل خاص در زمانهای گوناگون، سازگار سازد و یا به بیان دیگر مغروق در تعارضهای متعدد و تلاشهای سازگاری جویانه نشود