مدلهاي ارزيابي خانواده
در اين قسمت با عنايت به موارد فوق به تعدادي از مدلهاي ارزيابي خانواده مانند؛ 1-مدل مك مستر 2-مدل ساختي (ساختاري) 3-مدل چند مختصاتي السون و 4-مدل بيورز نيز مبتني بر تحقيق پيرامون ارزيابي خانواده ميباشد، اشاره ميشود؛
1-مدل مك مستر
اين مدل ساخت، سازمان و الگوي تعاملي خانواده و زوجهاي دو نفري را توصيف ميكند.
2-مدل ساختاري ارزيابي خانواده
رويكرد ساختاري در ارزيابي و درمان خانواده ها اساساً توسط سالوادر ميتوچين و همكارانش در كلينيك راهنمايي كودك واقع در فيلادلفيا در دهه 1980 شكل گرفت. اين رويكرد در كتبي مثل خانواده و خانواده درماني (ميتوچين، 2001) و فنون خانواده درماني (ميتوچين و فيشمن، 2009) و خانواده درماني (گلدنبرگ و گلدنبرگ، 2004) توضيح داده شده است.
متخصصان اين رويكرد با در نظر گرفتن 6 جنبه فوق سعي ميكنند با ورود به تعاملات خانواده ساختار آن را تجزيه نمايند و به ارزيابي عملكرد خانواده بپردازند.
براي ارزيابي عملكرد خانواده توجه به 6 جنبه؛ 1-ساختار خانواده 2-انعطافپذيري 3-همسازي 4-حل مسئله 5-مراحل رشد خانواده 6-روشهايي كه از طرف خانواده براي تعيين علايم بيماري مورد استفاده قرار ميگيرد.
3-مدل چند وجهي السون
السون و همكارانش در 1979 و 1983 يك الگوي چند مختصاتي براي فهم سنجش خانواده توصيف كردند. اين الگو بر اساس مختصات ميان فردي كه به نوعي طبقهبندي مدور از ويژگي عمومي شخصيت كه از طريق مطالعات تحليلي بدست آمده بنا شده است.
السون و همكارانش پس از مرور فشرده متون دو جنبه رفتار خانواده يعني انسجام و انطباقپذيري را كه به عنوان پايهاي براي فهم فرايند خانواده ميدانستند تشخيص داده (اسپرالكل- السن، 2003 به نقل از كارلسن، 2009، ص 84).
4-مدل بيورز
اين الگو در مقايسه و انتقاد به مدل چند مختصاتي السن در سال 1981 توسط بيورز ارائه شده مدل مورد نظر داراي دو محور است كه يكي مربوط به كيفيت سبك تعامل خانواده است و تحت عنوان گرايش به مركز و سازمان يافتگي از آن نام برده ميشود و ديگري با عنوان گريز از مركز طبقهبندي ميشود.
اعضاي خانوادههاي گريزان از مركز با فاصله گرفتن از درون خانواده به رضايت خاطر ميرسند و اعضاي خانواده متمايل به مركز يا به هم پيوسته چنين فرض ميكنند كه بيرون خانواده نميتواند منجر به رضايت خاطر آنان شود (كارلسن و همكاران، 2009).
1-مدل مك مستر
اين مدل ساخت، سازمان و الگوي تعاملي خانواده و زوجهاي دو نفري را توصيف ميكند.
2-مدل ساختاري ارزيابي خانواده
رويكرد ساختاري در ارزيابي و درمان خانواده ها اساساً توسط سالوادر ميتوچين و همكارانش در كلينيك راهنمايي كودك واقع در فيلادلفيا در دهه 1980 شكل گرفت. اين رويكرد در كتبي مثل خانواده و خانواده درماني (ميتوچين، 2001) و فنون خانواده درماني (ميتوچين و فيشمن، 2009) و خانواده درماني (گلدنبرگ و گلدنبرگ، 2004) توضيح داده شده است.
متخصصان اين رويكرد با در نظر گرفتن 6 جنبه فوق سعي ميكنند با ورود به تعاملات خانواده ساختار آن را تجزيه نمايند و به ارزيابي عملكرد خانواده بپردازند.
براي ارزيابي عملكرد خانواده توجه به 6 جنبه؛ 1-ساختار خانواده 2-انعطافپذيري 3-همسازي 4-حل مسئله 5-مراحل رشد خانواده 6-روشهايي كه از طرف خانواده براي تعيين علايم بيماري مورد استفاده قرار ميگيرد.
3-مدل چند وجهي السون
السون و همكارانش در 1979 و 1983 يك الگوي چند مختصاتي براي فهم سنجش خانواده توصيف كردند. اين الگو بر اساس مختصات ميان فردي كه به نوعي طبقهبندي مدور از ويژگي عمومي شخصيت كه از طريق مطالعات تحليلي بدست آمده بنا شده است.
السون و همكارانش پس از مرور فشرده متون دو جنبه رفتار خانواده يعني انسجام و انطباقپذيري را كه به عنوان پايهاي براي فهم فرايند خانواده ميدانستند تشخيص داده (اسپرالكل- السن، 2003 به نقل از كارلسن، 2009، ص 84).
4-مدل بيورز
اين الگو در مقايسه و انتقاد به مدل چند مختصاتي السن در سال 1981 توسط بيورز ارائه شده مدل مورد نظر داراي دو محور است كه يكي مربوط به كيفيت سبك تعامل خانواده است و تحت عنوان گرايش به مركز و سازمان يافتگي از آن نام برده ميشود و ديگري با عنوان گريز از مركز طبقهبندي ميشود.
اعضاي خانوادههاي گريزان از مركز با فاصله گرفتن از درون خانواده به رضايت خاطر ميرسند و اعضاي خانواده متمايل به مركز يا به هم پيوسته چنين فرض ميكنند كه بيرون خانواده نميتواند منجر به رضايت خاطر آنان شود (كارلسن و همكاران، 2009).