ویژگی های کلی نوجوانان
⦁ نوجوان درک و فکر خاصی دارد که با درک و فکر دوره ی او فرق دارد و بالاتر از آن .
⦁ نوجوانان در این دوره، در خود احساس قدرت می کند و می خواهد عرض اندام کند و خود را به دیگران بشناساند.
⦁ نوجوانان سر و گوشش می جنبد، می خواهد از بسیاری از مسائل که در اطراف او می گذرد آگاهی به دست آورد، در حالی که در کودکی در لاک خود فرو رفته بود.
⦁ نوجوانان احساس می کند، فرد مستقلی شده است و دیگر حاضر نیست همانند دوره ی کودکی به او امر و نهی شود و با سرپیچی از دستور بزرگ تر ها می خواهد بگوید که من دیگر کودک نیستیم.
⦁ نوجوانان به انجام رفتارها و اعمالی دست می زند که هدف و انگیزه او از انجام رفتارها و اعمالی دست می زند که هذف و انگیزه او از انجام آن اعمال، ثابت کردن شخصت خود است. نوجوان با انجام دادن کارهای فوق العاده، سعی دارد قدرت خود را به دیگران نشان دهد.
⦁ نوجوان برخلاف دوران کودکی ، به سر و وضع خود می رسد.
در این دوره، لباس و پوشاک برای او اهمیت خاصی دارد و مدت ها خود را صرف آراستن ظاهر خود می کند. با این کار می خواهد مورد توجه دیگران قرار گیرد.
⦁ روابط نوجوانان با پدر و مادرش به تدریج عوض می شود. دیگر مانند گذشته با آنان ارتباط برقرار نمی کند و گاه فکر می کند که فکر آننا قدیمی است و از مسائل و حوادث جدید اطلاع و اگاهی ندارد. بنابراین افکار و کردار پدران و مادران را مورد انتقاد قرار می دهد و ارزشی برای آنان قائل نیست.
⦁ نوجوان در این دوره ، نیاز شدیدی به انتخاب دوست دارد؛ فردی را به عنوان دوست برای خود انتخاب می کند تا راز دل خود را به او بگوید و گاه در دوستی ها از مرز اعتدال تجاوز می کند و علاقه اش بیش از حد می شود.
⦁ دوره ی نوجوانی ، دوران نافرمانی و سرپیچی علیه بسیاری از واقع و جریانات و آداب رسوم است.
⦁ یکی دیگر از روحیات نوجوانان این است که ثبات روحی و دوام شخصیت در او دیده نمی شود. در فرصت هایی کار و علمی را شروع می کند؛ ولی پس از گذشت چند روز آن را رها می کند و به کار دیگری دست می زند؛، به طور کلی در رفتار و کردارش ثبات به چشم نمی خورد.
⦁ دوره ی نوجوانی، دوره ی تخیل و رویاست. حوادث و مسائل زندگی را با دید رویایی ترسیم می کند و قدرت و توان آن را ندارد که با واقعیات زندگی ارتباط برقرار کند.
⦁ نوجوان از نظر بدنی در حال دگرگونی است و تحولات فراوانی در جسم و روان او ظاهر می شود. به وجود آمدن این تحولات موجب می شود به«تنهایی و تنها بودن» علاقه مند شود. او دوست دارد تنها باشد و در تنهایی درباره ی خود و تحولات جسمانی و روانی خویش فکر کند.
⦁ نوجوانان در این دوره، در خود احساس قدرت می کند و می خواهد عرض اندام کند و خود را به دیگران بشناساند.
⦁ نوجوانان سر و گوشش می جنبد، می خواهد از بسیاری از مسائل که در اطراف او می گذرد آگاهی به دست آورد، در حالی که در کودکی در لاک خود فرو رفته بود.
⦁ نوجوانان احساس می کند، فرد مستقلی شده است و دیگر حاضر نیست همانند دوره ی کودکی به او امر و نهی شود و با سرپیچی از دستور بزرگ تر ها می خواهد بگوید که من دیگر کودک نیستیم.
⦁ نوجوانان به انجام رفتارها و اعمالی دست می زند که هدف و انگیزه او از انجام رفتارها و اعمالی دست می زند که هذف و انگیزه او از انجام آن اعمال، ثابت کردن شخصت خود است. نوجوان با انجام دادن کارهای فوق العاده، سعی دارد قدرت خود را به دیگران نشان دهد.
⦁ نوجوان برخلاف دوران کودکی ، به سر و وضع خود می رسد.
در این دوره، لباس و پوشاک برای او اهمیت خاصی دارد و مدت ها خود را صرف آراستن ظاهر خود می کند. با این کار می خواهد مورد توجه دیگران قرار گیرد.
⦁ روابط نوجوانان با پدر و مادرش به تدریج عوض می شود. دیگر مانند گذشته با آنان ارتباط برقرار نمی کند و گاه فکر می کند که فکر آننا قدیمی است و از مسائل و حوادث جدید اطلاع و اگاهی ندارد. بنابراین افکار و کردار پدران و مادران را مورد انتقاد قرار می دهد و ارزشی برای آنان قائل نیست.
⦁ نوجوان در این دوره ، نیاز شدیدی به انتخاب دوست دارد؛ فردی را به عنوان دوست برای خود انتخاب می کند تا راز دل خود را به او بگوید و گاه در دوستی ها از مرز اعتدال تجاوز می کند و علاقه اش بیش از حد می شود.
⦁ دوره ی نوجوانی ، دوران نافرمانی و سرپیچی علیه بسیاری از واقع و جریانات و آداب رسوم است.
⦁ یکی دیگر از روحیات نوجوانان این است که ثبات روحی و دوام شخصیت در او دیده نمی شود. در فرصت هایی کار و علمی را شروع می کند؛ ولی پس از گذشت چند روز آن را رها می کند و به کار دیگری دست می زند؛، به طور کلی در رفتار و کردارش ثبات به چشم نمی خورد.
⦁ دوره ی نوجوانی، دوره ی تخیل و رویاست. حوادث و مسائل زندگی را با دید رویایی ترسیم می کند و قدرت و توان آن را ندارد که با واقعیات زندگی ارتباط برقرار کند.
⦁ نوجوان از نظر بدنی در حال دگرگونی است و تحولات فراوانی در جسم و روان او ظاهر می شود. به وجود آمدن این تحولات موجب می شود به«تنهایی و تنها بودن» علاقه مند شود. او دوست دارد تنها باشد و در تنهایی درباره ی خود و تحولات جسمانی و روانی خویش فکر کند.