-
توانایی درک و فهم هیجان دیگران :
توانایی درک هیجان پیچیده و آگاهی از علل آن ها و چگونگی تغییر هیجانات از یک حالت به حالت دیگر را درک هیجانات می نامند . به کمک این آگاهی ها می توانیم بفهمیم که چه چیزی موجب برانگیختن یا عدم برانگیختن افراد یا گروه ها می شود و در نتیجه می توانیم همکاری بهتری را با دیگران برنامه ریزی کنیم -
مدیریت هیجان :
مدیریت هیجان یعنی اداره کردن هیجان در خود و دیگران با یک موقعیت شغلی ودر شرایط محیط کار ، می توان واکنش های زیادی را در نظر گرفت ، از جمله : انکار احساسات ، فرار از مشکلات ، تأیید حالت کلی موقعیت بدون تأیید جریان آن ، به کارگیری هیجانات جهت حل مسائل و هماهنگ ساختن هیجانات و تفکر ( سیاروچی و همکاران ،1953؛ترجمه نوری امام زاده ایی و نصیری ، 1383) .
در پی عمومیت یافتن مفهوم هوش هیجانی ، تعریف آن نیز به طور اساسی تغییر یافت . این تغییر مفهومی موجب شد که توانایی فهم و پردازش هیجانات با برخی از ویژگی های دیگر ترکیب شود و یک رویکرد جدید در حوزه هوش هیجانی به نام رویکرد مختلط به وجود آید (گلمن ، 1995).
ب : مدل مختلط از هوش هیجانی
مدل مختلط ، شامل طیف وسیعی از متغیرهای شخصیتی که مخالف مدل توانایی می یر و سالوی می باشد که کاملاً یک مدل شناختی است . از تفاوت این دو می توان به تمایز مفهوم «صفت» و «پردازش اطلاعات » هوش هیجانی اشاره کرد. مفهوم «صفت» هوش هیجانی باشاخص های بین موقعیتی رفتار ، نظیر همدلی ، جرأت و خوش بینی ارتبط دارد . در حالی که مفهوم «پردازش اطلاعات» مربوط به توانایی هایی نظیر تشخیص ، ابراز و تنظیم هیجانات است . مفهوم صفت ، ریشه در چهارچوب شخصیتی داردکه از طریق پرسشنامه های خودسنجی اندازه گیری
می شود. این دیدگاه در بررسی هوش هیجانی تحت الشعاع متغیرهای شخصیتی (نظیر همدلی) و ساختارهایی که همبستگی بالقوه با آن ها دارند(مانند انگیزش ، خودآگاهی و امیدواری ) قرار می گیرد ، در صورتی که دیدگاه پردازش اطلاعات ، بیشتر بر بخش های سازنده هوش هیجانی و رابطه آن با هوش سنتی متمرکز می شود (بار ـ آن، 2001). از نظریه پردازان مدل مختلط می توان به گلمن (1995) و بار ـ آن (1997) اشاره کرد -
تعریف مفهومی تفکر انتقادی:
مروری بر ادبیات پژوهش در این حوزه بیانگر آن است که در تعریف تفکر انتقادی و نحوۀ تدریس آن توافق عمومی وجود ندارد حتی در واژگان نیز عدم توافق مشاهده می شود. از نظر برخی از محققان ( تفکر انتقادی ) و ( تفکر سطح بالا ) می توانند به جای همدیگر به کار روند ( هالپرن ، 1993 ). اما برخی دیگر تمایز ظریفتری بکار برده اند و از واژگان (تفکر انتقادی)، (تفکر سطح بالا) ، ( مهارتهای تفکر) ، (منطق غیررسمی) ، (استدلال غیررسمی ) ، (حل مسأله) ، (تأمل انتقادی) ، (قضاوت تأملی) و (فراشناخت) استفاده نموده اند.
یکی از موانع جدی بر سر راه توافق در رابطه با مفهوم تفکر انتقادی ، وجود زمینه های متنوع در نظریات و مدل های دو رشته فلسفه و روانشناسی می باشد. فلاسفه بر ماهیت و کیفیت نتایج تفکر انتقادی مانند تحلیل مباحثات و روانشناسان بر فرایند شناختی آن تأکید می ورزند. از طرف دیگر روانشناسی رشد و شناختی بر تحقیق تجربی تأکید دارند؛ در حالی که فلاسفه بر استدلال منطقی برای رسیدن به نتایج تمرکز می کنند. با این همه اغلب نظریه پردازان سعی کردند تا نظریات و تعاریف خود را از تفکر انتقادی در یک زمینه یا سایر زمینه ها بنیان گذارند. برخی از محققین نیز بر ترسیم دووجهی فلسفی و روانشناختی بر تفکر انتقادی و چگونگی تدریس آن تأکید دارند(کوهن2 ،1992؛ کورفیس3،1998؛مازلو4 ،1998؛کول مالز5،1987؛وینشتاین6،1995)
تفکر انتقادی ، نقد کردن حرف نیست( وینینگهام و پروسر ، 2001)، همین طور ، منظور از کلمه انتقادی در این جا نگاه گله مندانه و شکایت آمیز هم نیست بلکه نگاه تیز بینانه 3 است(انیس 2002 ؛ به نقل از سیف ، 1379 ، ص 550)
اما بیشتر اوقات کلمه انتقادی ، معنای ضمنی نقدکردن را به ذهن شنونده متبادر می کند که بعد منفی دارد و تأثیری ناخوشایند و نامساعد بر یک ایده ، تئوری یا عمل می گذارد. و اگر از واژه انتقادی در تفکر انتقادی این معنا استنباط شود ، مسلماً به تفکر انتقادی به منزله نوعی ارزیابی غیر سازنده نگریسته می شود( اندولینا 20011 ؛ به نقل از اطهری وهمکاران،1389) در حالی که تفکر انتقادی فرایندی تحلیلی است که می تواند به شما کمک کند تا در جریان یک مسأله شیوه ای مؤثر و ساماندهی شده قرار گیرید و دربارۀ آن مشکل فکر کنید( وینینگهام و پروسر ، 2001) پس تفکر انتقادی بیش از نقد کردن و هر فعالیت ذهنی دیگر هدفمند است، البته گاهی تفکر انتقادی این دو مورد را شامل می شود. تفکر انتقادی فرایندی است که به موجب آن نظرات ، اطلاعات و منابعی را که آن اطلاعات فراهم می کند ارزیابی می کنید و بطور منسجم و منطقی آنها را نظم می بخشند، با عقاید و اطلاعات دیگر مرتبط می سازید ، منابع دیگر را در نظر می گیرید و برای مفاهیم ضمنی آنها را مورد ارزیابی قرار می دهید. ( اندولینا ، 2001 )
-
استقلال عقلانی:
متفکرانی که به صورت انتقادی می اندیشند، از مهارت های نقد و استفاده از شهود برای روشن سازی و ردباورهای غیره منطقی بهره می گیرند. آنها به صورت انفعالی باورهای دیگران را نمی پذیرند و بی جهت مفتون نظریه های دیگران نمی شوند. -
مفهوم هدفمندسازی:
هدفمندسازی بر این فرض استوار است که بخشی از جامعه برای دریافت کمک های انتقالی در اولویت بیشتری هستند و از آنجا که منابع محدود است باید در توزیع این کمک ها، اولویت ها رعایت شود. منظور از هدفمندسازی، تعیین کسانی است که واجد شرایط دریافت کمک های انتقالی هستند، به نحوی که رفاه حاصل از پرداخت های انتقالی در اختیار فقرا قرار گیرد. بنابراین، انتخاب و تعیین افراد واجد شرایط و گروه های هدف، شرط لازم هدفمندسازی است.
همچنین منظور از جامعه هدف، افراد و خانوارها یا گروه هایی هستند که در چارچوب طرح هدفمندسازی یارانه ها مورد حمایت قرار می گیرند. -
اهداف قانون هدفمندسازی یارانه ها:
در دهه های گذشته، نظام توزیع یارانه ها، نامناسب و از مشکلات اساسی اقتصاد ایران بود، به همین دلیل دهک های پایین جامعه از سهم اندکی برخوردار می شدند. بنابراین، یکی از مهمترین اهداف قانون هدفمند کردن یارانه ها اجرای عدالت و رفع تبعیض در میان افراد جامعه است.
همچنین، یارانه های پرداختی توسط دولت، سهم اعظمی از بودجه کشور را به خود اختصاص می داد و هزینه گزافی را به دولت تحمیل می کرد. به همین دلیل یکی دیگر از اهداف این قانون، فرصت مدیریت درست و اصلاح قیمت ها می باشد.
از آنجایی که حجم یارانه های حامل انرژی در کشور در مقایسه با متغیرهایی مانند بودجه دولت و تولید ناخالص داخلی بسیار بالا بود، لذا با هدفمندسازی یارانه ها و اصلاح قیمت ها منابع قابل توجهی آزاد خواهد شد که دولت می تواند این منابع را صرف برنامه های توسعه ای و اجتماعی (به عنوان یکی دیگر از اهداف مهم این قانون) نماید.
آزادسازی قیمت کالاهای یارانه ای اعم از حامل های انرژی، موجب شفافیت بیشتر قیمت ها در بازار و در نتیجه بهبود خاصیت علامت دهی قیمت ها در اقتصاد کشور خواهد شد، پس این امر منجر به شفاف سازی اقتصادی، که از اهداف دیگر این طرح است می شود. -
امید به زندگی:
امید به زندگی حالتی نفسانی است که در آن انسان به اموری که انتظارش را دارد دلبستگی پیدا کرده است. امید به زندگی در انتظار چیزی بودن است در حالی که بیشتر وسایل و اسباب آن فراهم شده است -
رضایت از زندگی
ارزیابی کلی کیفیت زندگی براساس ملاکهای انتخاب شده و مطابقت داشتن زندگی فرد با ملاک های مورد ارزیابی اش (داینر، 2000). -
کیفیت زندگی:
سازمان بهداشت جهاني (1998، به نقل از اسميت، 2000)، کيفيت زندگي را به عنوان درک افراد از موقعيتشان در زندگي و همچنين در ارتباط با بافت فرهنگي و نظام هاي ارزشي محيطي زندگيشان و مرتبط با اهداف، معيارها و علائق شان تعريف کرده است -
تفاوت امید به زندگی با توقعات
توقع، تصور«احتمال»ی است که بازتاب ادارک این احتمال است که نتیجه حاصل خواهد شد. توقعات می تواند از بالای 1(که شخص مطمئن است نتیجه ای حاصل خواهد شد یا حاصل شده است)تا صفر (که شخص مطمئن است نتیجه ای اتفاق نخواهد افتاد (یا اتفاق نیفتاده است) دامنه دارد. چند عامل امید به زندگی را از توقعات متمایز می کند (مکاینس و دی میللو، 2005). ما وقتی می توانیم توقع داشته باشیم که یا نتایج همخوان با هدف یا نا همخوان با هدف اتفاق خواهند افتاد؛ فقط برای نتایج همخوان با هدف امیدواریم. بر خلاف امید به زندگی، توقعات نیز می توانند مستقل از اشتیاق باشند. مثل وقتی که کسی چیز هایی دارد که خیلی مهم یا دلچسب نیستند. اما امید به زندگی با عدم قطعیت کلی مرتبط است نه با سطع توقع خاصی، چون شخص می تواند به امیدوار به چیز هایی باشد که غیر قطعی اما مورد انتظار یا غیر منتظره اند. سرانجام، امید به زندگی مضامین قوی تری برای انگیزه اش و تمایل به عمل دارد تا توقعات. ناوتونی (2009) در این باره می نویسد، «امید به زندگی با زندگی بیشر گره خورده است وبسیار فعالانه تر از توقع منفعلانه است».