-
اختلالات تجزیه ای
اختلالات تجزیه ای
اختلالات تجزیه ای یا اختلال تجزیه هویت یا هویتپریشی یا فرد مبتلا به اختلال چند شخصیتی از واقعیتهایی فرار می کند. که در مسیری ناسالم و غیرارادی هستند. این فرد قطع ارتباط و عدم تداوم میان افکار، خاطرات، محیط اطراف، عملکردها و هویت را تجربه میکند.
علائم اختلالات تجزیه ای اعم از فراموشی تا هویتهای جایگزین، بستگی به بخش در نوعی که مبتلا هستید دارد. علائم معمولا به عنوان واکنشی به تروما و کمک به حفظ خاطرات مشکل در مغز گسترش میابد. زمان های پر فشار میتواند بطور موقتی علائم را بدتر کند و آنها را بیشتر آشکار سازد. اختلالات تجزیه ای باعث ایجاد مشکلانی با عملکرد در زندگی روزمره میشود.
درمان اختلالات تجزیه ای میتواند شامل گفتاردرمانی (روان درمانی) و دارو باشد. اگرچه درمان اختلالات تجزیه ای میتواند دشوار باشد. ولی بسیاری از افراد روشهای جدیدی را برای مقابله با بیماری میاموزند که منجر به یک زندگی سالم و سازنده میشود.
علائم اختلالات تجزیه ای
نشانه ها و علائم اختلالات تجزیه ای شامل:
افت حافظه (فراموشی) در زمانهای مشخص، رویدادها و افراد
مشکلات سلامت روانی مانند افسردگی، اضطراب و افکار و اقدام به خودکشی
احساس جدایی از خود
یک درک غیر واقعی و تحریف شده ازمردم و موارد اطراف
احساس مبهمی از هویت
فشار یا مشکلات قابل توجهی در ارتباطات، کار یا سایر زمینه های مهم در زندگیوقتی فردی یک آسیب و رویداد غیرمنتظره را تجربه میکند. مثلاً شاهد مرگ یا آسیب جدی به بستگان و حتی یک غریبه است، ناگهان ذهنش با میزان اطلاعات پراسترسی مواجه شود که توانایی درک آن را ندارد. در چنین حالتی ممکن است سازوکار دفاعی تجزیه به کمک او بیاید و وجوه یا بخشهایی از این حادثه را از خاطر ببرد. اما اگر میزان استفاده از این مکانیسم دفاعی یا شدت آن، چنان زیاد باشد. که فرد دچار ناراحتی یا افت عملکرد شود، دیگر کاربرد این مکانیسم دفاعی، سازگارانه نیست و باعث بروز اختلال در فرد میشود.
ریشه در کودکی
احتمال بروز این اختلالها در افرادی که در دوره کودکی در معرض آزار و بدرفتاری عاطفی، جسمی یا جنسی بودهاند، بیشتر است. زیرا ذهن کودک، قدرت تحلیل و درک اتفاقات استرسزای شدید یا تجربههایی که با سن او متناسب نیستند را ندارد و در واقع از همان ابتدا با استفاده از مکانیسم دفاعی تجزیه یا گسست، سعی میکند با ناملایمات کنار بیاید و با تجزیهکردن تجربهها در ذهن خود، شرایط پیشآمده را پشتسر بگذارد. این کودکان در بزرگسالی بیش از دیگران ممکن است. دچار اختلالهای تجزیهای شوند. اختلالهای روانپزشکی دیگر مانند افسردگی، اضطراب و اختلال استرس پس از آسیب (PTSD) هم ممکن است علایم تجزیهای را ایجاد کنند یا به صورت اختلالی همراه با این اختلالهای تجزیهای وجود داشته باشند.
انواع اختلالات تجزیهای
اختلالهای تجزیهای در طبقهبندیهای کلاسیک اختلالات روانی به گروههای مختلف تقسیمبندی میشوند: فراموشی تجزیهای، فرار تجزیهای، مسخ شخصیت و اختلال هویت تجزیهای.
فراموشی تجزیهای
در این اختلال، فرد خاطرههای مربوط به بخشی از زندگی خود یا اتفاقی که برایش رخ داده را فراموش میکند. همانطور که گفته شد. بخش فراموششده، ممکن است حادثهای ناخوشایند باشد. که پذیرش آن برای بیمار دشوار است و ذهن تلاش میکند تا آن بخش از آگاهی را کنار بگذارد. حوادثی که زمینهساز این اختلال هستند، میتوانند مواردی مانند تصادف، بدرفتاریهای جنسی و تجاوز باشند. گاهی فراموشیها، محدود به یک حادثه خاص در دورهای مشخص و کوتاه است و گاهی هم ممکن است بخشهایی وسیعتر از خاطرههای فرد را دربرگیرد.
فرار یا گریز تجزیهای
در این اختلال، بیمار بهصورت ناگهانی مکان خود را تغییر میدهد و به نقطهای نامعلوم میرود که خودش هم نمیداند برای چه به آنجا رفته است. افرادی که دوره فرار تجزیهای را تجربه میکنند، ممکن است دچار فراموشی تجزیهای هم شوند و بعدها خاطرههای مربوط به این دوره را به یاد نیاورند. ممکن است بیماران در این دوره، هویتی متفاوت و مشخصات شخصی جدید را برای خود برگزینند. مثلاً خود را با نامی دیگر و شغل و سابقه خانوادگی متفاوت معرفی کنند. دورههای گریز یا فرار تجزیهای ممکن است چند ساعت تا چند روز طول بکشد.
اختلال مسخ شخصیت
بیماران دچار این اختلال، احساس گسست و جدایی نسبت به خود یا محیط اطراف پیدا میکنند و احساسشان ممکن است جدید و متفاوت باشد. مثلاً ممکن است تجربه خود را با این جملهها بیان کنند: «انگار واقعی نبودم و داشتم از بیرون به خودم نگاه میکردم. هم خودم و هم محیط اطراف تغییر پیدا کرده بود و شکلی غیرواقعی یا کارتونی داشت. انگار همه چیز از مقوا بود، هم آدمها، هم درختها و همهچیز.» افراد سالم هم ممکن است. در بعضی شرایط خاص، مانند محرومیت طولانیمدت از خواب، اضطراب شدید، کمبود محرکهای محیطی یا ارتباط با افراد دیگر و در مواقعی مانند حملات پانیک، این تجربه را داشته باشند و الزاماً هم به آن اختلال مسخ شخصیت نمیگوییم. اما اگر این حالتها در دوره زمانی قابلتوجه در فردی تکرار و باعث ناراحتی یا افت عملکرد در او شود، تشخیص این اختلال برایشان مطرح میشود.
اختلال هویت تجزیهای
این گروه از اختلالهای تجزیهای، شکلی پرسروصدا و دراماتیکتر دارد و برای داستاننویسان، فیلمنامهنویسان و کارگردانها، جذابتر بوده و به همیندلیل شاید بین مردم هم شناختهشدهتر باشد. آثاری مانند فیلم سیبل (دنیل پتری، ۱۹۷۶)، فیلم روانی (آلفرد هیچکاک، ۱۹۶۰)، فیلم هویت (جیمز منگولد، ۲۰۰۳) و امثال آن این اختلال را به تصویر کشیدهاند. در این اختلال که قبلاً به آن «اختلال چندشخصیتی» هم گفته میشد. فرد در دورههای مختلف زمانی شخصیتهای متفاوتی از خود نشان میدهد. این شخصیتها ممکن است حتی از وجود یکدیگر خبر نداشته باشند و ویژگیهای فردی متفاوتی داشته باشند؛ مثلاً ممکن است از نظر دیدگاه، منش، نوع برخورد و رفتار، نوع راه رفتن، لهجه و نوع حرف زدن کاملاً با هم متفاوت باشند.
درمان اختلالات تجزیهای
درمان این گروه از اختلالها عمدتاً مبتنی بر رواندرمانی است.
رواندرمانیهای تحلیلی یا پویشی
به بخشهای ناخودآگاه ذهن و نیز تجربههای قدیمی فرد میپردازد که ممکن است در ایجاد این اختلالها تأثیر داشته باشند. بسیاری از افرادی که در کودکی مورد بدرفتاری جنسی قرار گرفتهاند ممکن است. تا بزرگسالی این موضوع را پنهان کنند و در همه این سالها باری سنگین را بر دوش بکشند و روشهایی را برای کنارآمدن با آن تجربهها به کار برده باشند. رواندرمانی تحلیلی یا پویشی به فرد کمک میکند. تا جنبههای ناخودآگاه و ریشههای قدیمیتر این اختلالها را بشناسد. و با کسب بصیرت نسبت به مشکل، بر آن مسلط شود. در واقع روشهایی دیگر را برای کنارآمدن با آن عوامل به کار گیرد تا کمتر از مکانیسم دفاعی گسست یا تجزیه برای رویارویی با مشکلات استفاده کند.
درمانهای شناختی- رفتاری
درمان شناختیـ رفتاری به بیمار کمک میکند. تا رابطه بین افکار و احساسات خود را در موقعیتهای مختلف بشناسد. و خطاهای شناختی که بهصورت غالب در رویارویی با شرایط دچارش میشود را تشخیص دهد. و از روشهای رفتاری متفاوت و جدیدی برای رویارویی با شرایط استرسزا استفاده کند. افرادی که تجربههای ناخوشایند شدیدی مانند بدرفتاری جنسی، عاطفی یا جسمی را در کودکی تجربه کردهاند. اغلب تصویر و شناختی از خود و محیط اطراف به دست میآورند. که به رویارویی سازگارانه با شرایط زندگیشان کمک نمیکند.
هیپنوتیزم
هیپنوتیزم میتواند به فرد کمک کند تا تجربهها یا خاطرههایی را به یاد بیاورد که در حالت هوشیاری معمولی فکرکردن به آنها برایش سخت است. و درمانگر میتواند با کاربرد تکنیک هیپنوتیزم در چارچوب رویکردهای درمانی مانند درمان تحلیلی یا شناختیـ رفتاری به فرد کمک کند. علاوه بر این، باید توجه داشت در تعداد زیادی از این بیماران، اختلالهای دیگری مانند اضطراب یا افسردگی به طور توأم وجود دارد. که هم میتواند در ایجاد اختلالهای تجزیهای و هم در کندی روند درمانی نقش داشته باشد. بنابراین درمان همراه با روشهای دارویی و رواندرمانی، میتواند به بهبود این بیماران کمک کند.
-
حملات پانیک
حملات پانیک – حقایقی درباره ی حملات پانیک
حمله پانیک یا وحشت زدگی یا اختلال وحشت زدگی (پانیک اتک)، عبارت است از وقوع عودکننده و غیرقابل پیشبینی حملات وحشت.
برای آنکه حمله وحشت زدگی، اختلال وحشتزدگی یا پانیک اتک تشخیص داده شود. لازم است تا فرد در قبال این حملات واکنشهای خاصی از جمله نگرانی دائم درباره وقوع دوباره حملات یا نگرانی درباره عواقب حملات، اجتناب از فعالیتهایی که ممکن است سبب بروز احساسات فیزیولوژیکی مرتبط با وحشت باشند. یا مشارکت در رفتارهای مرتبط با امنیت، از قبیل بههمراه داشتن موبایل یا دارو را از خود نشان دهد. نگرانی درباره عواقب حملات ممکن است شامل ترس از حمله قلبی مرگبار یا بیهوش شدن جلوی دیگران شود.
بررسی مدلهای شناختی موقعیت حمله پانیک
حمله پانیک یا اختلال وحشتزدگی بهعنوان ترس اکتسابی از احساسات بدنی (ضربان قلب، سرگیجه، تهوع و …)، بهویژه احساساتی که با انگیختگی خودکار مرتبط هستند، تصور شده است. بهعبارت ساده، افراد پس از آنکه دچار حملات پانیک شدند، نسبت به احساسات بدنی خود بیش از اندازه حساس میشوند. و از هر احساس بدنی جزیی احساس خطر کرده و آن را بهمعنای احتمال شروع حمله پانیک میدانند. بنابراین کسانی که اختلال وحشتزدگی دارند. پس از تجربه حمله پانیک غیرمنتظره، نسبت به تجربه چنین حملاتی در آینده دچار اضطراب میشوند. و همواره نگران هستند که دوباره به این حملات دچار نشوند. بنابراین آنها برای جلوگیری از حملات پانیک به کوچکترین تغییرات در بدن خود بشدت حساس می شوند.
چرا دچار حمله پانیک میشویم
از نقطهنظر تکاملی، واکنش ترس یا وحشتزدگی (پانیک اتک) در حضور موقعیت تهدیدآمیز، انطباقی است. فرض میشود وحشتزدگی یا وحشتزدگی غیرمنتظره (پانیک اتک) در غیاب محرک تهدیدآمیز، در اثر تعامل رویدادهای استرسزای زندگی و آسیبپذیریهای روانی و بیولوژیکی بهوجود میآید. تمایل به تجربه احساسات منفی که اغلب برچسب روانرنجورخویی یا احساس منفی به آن میزنند. تا حد زیادی به ارث برده میشود و ثابت شده است که پیشبینی کننده حمله پانیک یا حمله وحشتزدگی هستند. این خلق و خوی به ارث برده شده احتمالاً بهعنوان یک آسیبپذیری بیولوژیکی برای هم تجربه ترس – واکنش هشداری سریعی که شاخصه آن برانگیختگی قوی سیستم عصبی است – و هم تجربه اضطراب – یک حالت خلقی منفی که خصیصه آن، نگرانی درباره رویدادهای آینده و نشانههای تنش جسمی است، عمل میکند.
عوامل محیطی در کودکی میتوانند در شکلگیری اعتماد به نفس افراد به خودشان و تواناییهایشان در کنترل رویدادهای آتی زندگی نقش بازی کنند. چنین حس کنترل یا عدمکنترلی میتواند در تجربه ترس و اضطراب بهعنوان یک آسیبپذیری روانی عمل کند. رویدادهای استرسزای زندگی از قبیل شغل جدید یا مرگ اعضای خانواده، ممکن است با آسیبپذیریهای بیولوژیکی و روانی دست به دست هم داده و واکنش ترس احساسی یا حمله وحشتزدگی را تحریک کنند. استرسهای متراکم شده در فرد که در طول زمان بهواسطه رویدادهای استرسزای زندگی ایجاد شدهاند. میتوانند باعث بروز یک حمله وحشتزدگی (پانیک) شوند. اگرچه فرد بهدلیل آنکه محرک تهدیدکننده آنی برای آنها وجود ندارد، آن را «غیرمنتظره» تلقی میکند.
علت اختلال پانیک چیست
طبق نظر مشاوران کلینیک روانشناسی ندای آرامش روان علت دقیق ابتلا به اختلال پانیک، هنوز مشخص نیست. نتایج تحقیقات نشان می دهد که این اختلال می تواند پایه ی ژنتیک داشته باشد. اما این که چقدر از این اختلال به عوامل ژنتیک و چقدر به عوامل محیطی وابسته است، هنوز مشخص نشده است.
درمان اختلال پانیک
تحقیقات درمان استرس نشان می دهد که مغز افراد مبتلا به اختلال پانیک در پاسخ به ترس بسیار حساس تر از مغز دیگران است. اما این اختلال قابل درمان است و با درمان مناسب می توان علایم پانیک را از بین برد یا به حداقل رساند. شیوع این اختلال در زنان دو برابر مردان است. و بهترین راه درمان این اختلال، شناخت کامل فرد از اختلال است.
اگر فرد به خوبی از ماهیت حملات پانیک مطلع شود و این نکته را متوجه شود. که این حملات نوعی حملات عصبی هستند. که به مرگ او منجر نخواهند شد و تنها بعد از چند دقیقه از بین خواهند رفت. خیلی راحت تر می تواند با علایم این اختلال کنار بیاید. مصاحبه با مبتلایان نشان می دهد که یکی از نگرانی های اصلی افراد در طی حملات ، ترس از مردن است. اگر آن ها اطمینان یابند که این حملات باعث مرگ آن ها نخواهد شد و بدون این که باعث ایجاد عارضه خاصی شوند. بعد از چند دقیقه از بین خواهد رفت. ترس و وحشت کمتری را تجربه خواهند کرد و علایم را بهتر مدیریت خواهند کرد. درمان وسواس، افسردگی و انواع اضطراب بسیار مهم هستند. و کیفیت زندگی افراد را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد.
-
اختلالات دو قطبی
اختلالات دو قطبی چیست؟
اختلالات دو قطبی ، خلق فرد به طور مستمر و غير عادي خيلي خوب است. يا بدون تناسب و بيجا، از حالت خيلي خوب به حالت خيلي بد و افسرده تغيير مي كند.
ویژگی اصلی اختلال افسردگی یک قطبی، غم شدید، دوری از دیگران، احساس بی فایدگی و بی ارزشی است. علت یک قطبی شدنش این است که در آن مانیا وجود ندارد.
ویژگی اصلی اختلال دوقطبی، حضور مانیا است. مانیا نوعی هیجان است. که ویژگی های اصلی آن عبارتند از: فعالیت فیزیکی بیش از حد، تغییر عقیده سریع، رفتار بدون فکر(تکانشگری)، احساس سر زندگی، سرخوشی زیاد از حد.
در این اختلال، مانیا معمولا همراه با افسردگی است. و به همین علت این گروه از اختلالات، اختلالات دوقطبی نامیده می شود.
تعاریف اختلال دو قطبی
اختلالات دو قطبی قبلا بيماري مانيك-دپرسيو (manic-depressive illness) ناميده مي شدند. براي دياگنوز اختلالات دو قطبي بايد سه تعريف را در نظر گرفت:
-اپيزود افسردگی عمده
-اپيزود مانيك
-اپيزود هيپومانيك
اپيزود مانيك بر اساس DSM-5
نشانه های اختلالات دو قطبی
ملاک اول: حداقل به مدت ١ هفته در اكثر ساعات روز و تقريبا هرروز فرد آشكارا و به شيوه اي غير عادي و مستمر روحيه خيلي خوبي دارد خوش اخلاق و معاشرتي شده است.
يا زودرنج و تحريك پذير استو فعاليت يا انرژي وي به شيوه اي غير عادي و مستمر زياد است.(در صورت نياز به بستري شدن فرد معيار “مدت” را بايد ناديده گرفت.
ملاک دوم: در طول ناراحتي خلقي و افزايش انرژي يا فعاليت سه سمپتوم (يا بيشتر) از موارد زير با درجاتي قابل توجه وجود دارند و نشان دهنده تغييري قابل توجه در رفتار عادي فرد هستند( اگر mood فرد صرفا تحريك پذير است. بايد حداقل ٤ سمپتوم از سمپتوم هاي زير وجود داشته باشند).سمپتوم افراد تحریک پذیر
١. عزت نفس فرد بيش از حد زياد شده است يا خود بزرگ بيني دارد.
٢. نياز به خواب كاهش يافته است.(مثلا فقط ٣ ساعت ميخوابد و احساس ميكند خستگيش بر طرف نشده است
٣. پرحرف تر و خوش صحبت تر از حالت معمول است يا به خودش فشار مي آورد تا به حرف زدن ادامه دهد.
٤. فرار افكار دارد يا احساس مي كند افكار با سرعت زياد از ذهنش عبور مي كنند. طوري كه فرصت نمي كند انها را بر زبان بياورد.
٥. حواسش به آساني پرت مي شود ( توجهش به آساني جلب محرك هاي بيروني بي اهميت و بي ربط مي شود). اين موضوع را خودش گزارش مي دهد يا ديگران مشاهده مي كنند.
٦. به فعاليت هاي هدفمند بيش از گذشته مي پردازد( فعاليت هاي اجتماعي ، شغلي، تحصيلي، يا سكشوال) يا پر تحركي رواني-فيزيكي دارد( يعني فعاليت هاي بي هدف، بيهوده و بي معنا دارد.
٧. در حد افراط به فعاليت هايي مي پردازد كه مي توانند پيامدهاي بسيار ناراحت كننده داشته باشند( مثلا، به طور لجام گسيخته به خريد مي پردازد، رفتارهاي جنسي پرخطر در پيش مي گيرد، يا سرمايه گذاري هاي مالي احمقانه مي كند.
ملاک سوم: اين ناراحتي خلقي به اندازه كافي شديد است. كه باعث شود در عملكرد اجتماعي، شغلي يا ساير جنبه هاي زندگي فرد نابساماني شديد به وجود آيديا مجبور شوند او را بستري كنند. تا نتواند به خودش يا ديگران صدمه بزند. يا بعضي ويژگي هاي اختلالات سايكوتيك حضور دارند.
ملاک چهارم : اين اپيزود مانيك را نميتوان به اثر فيزيولوژيك و مستقيم يك ماده ( مثلا مواد سو مصرفی، داروهای تجويزی، يا ساير انواع مواد)، يا به يك عرضه پزشكي ديگر نسبت داد.انواع اختلال دو قطبی
اختلال دوقطبی نوع I: حداقل یک دوره مانیا + احتمال حداقل یک دوره افسردگی.
اختلال دوقطبی نوع II: حداقل یک دوره افسردگی + حداقل یک دوره هیپومانیا.
اختلال سیکلوتایمی(ادواری خویی): حداقل چند دوره هیپومانیا + حداقل چند دوره افسردگی به مدت حداقل ۲ سال(برای کودک و نوجوان ۱ سال کافی ست).
اختلال سیکلوتایمی، نوع خفیف تر ولی طولانی تر اختلال دوقطبی II است.
ملاک های تشخیصی اختلال دو قطبی نوع یک
برای تشخیص اختلال دو قطبی نوعI ، الزام است مالک های زیر برای دوره مانیک برآورده شوند. دوره مانیک می تواند قبل یا بعد از دوره های هیپومانیک با افسردگی اساسی واقع شود.
دوره مانیک
ملاک اول
دوره متمایز خلق که به طور نابهنجار و مداوم بالا، گشاده )بی تکلف( یا تحریک پذیر است و افزایش نابهنجار و مداوم فعالیت یا انرژی هدفمند که حداقل 1 هفته ادامه می یابد و در بخش عمده ای از روز، تقریبا هر روز، وجود دارد )یا هر مدتی اگر بستری کردن ضرورت داشته باشد(
ملاک دوم
در طول دوره اختلال خلقی و افزایش انرژی یا فعالیت، سه نشانه زیر یا بیشتر چهار نشانه اگر خلق فقط تحریک پذیر باشد. با درجه قابل مالحظه ای وجود دارند و بیانگر انحراف محسوس از رفتار عادی هستند.
عزت نفس کاذب یا بزرگ منشی
کاهش نیاز به خواب مثال بعد از فقط 3 ساعت خواب احساس می کند استراحت کرده است.
پرحرفی تر از معمول یا فشار برای ادامه دادن صحبت
پرش افکار یا تجربه ذهنی که افکار شتاب دارند.
حواس پرتی یعنی، توجه خیلی راحت به محرک های بیرونی بی اهمیت یا نامربوط جلب می شود، به صورتی که گزارش یا مشاهده می شود.
افزایش فعالیت هدفمند خواه اجتماعی، در محل کار یا مدرسه، یا جنسی( یا سراسیمگی روان – حرکتی )یعنی، فعالیت بی منظور بدون هدفمندی.
مشغولیت بیش از حد در فعالیت هایی که توان زیادی برای پیامده های ناراحت کننده دارند. مثل ولخرجی کردن مهار نشده در خرید، بی احتیاطی های جنسی، یا سرمایه گذاری احمقانه.
ملاک سوم:
اختلال خلقی به قدر کافی شدید هست که عملکرد اجتماعی یا شغلی را مختل کرده یا بسترس شدن را ایجاب کند. تا از صدمه رسانی به خود یا دیگران پیشگیری شود. یا ویژگی های روان پریشی وجود دارند.
ملاک چهارم:
این دوره ناشی از تأثیرات فیزیولوژیکی مواد )مثل سوء مصرف مواد مخدر، دارو، درمان دیگر( یا بیماری جسمانی دیگر نیست.
توجه: دوره مانیک کامل که در طول درمان ضد افسردگی ظاهر می شود (مثل درمان دارویی، شوک رقی تشنج آور)اما در سطح کامال نشانگانی فراتر از تأثیر فیزیولوژیکی این درمان ادامه می یابد.
دلیل کافی برای دوره مانیک، و بنابر این، تشخیص دو قطبی نوع i است.
توجه: مالک های اول و چهارم دوره مانیک را تشکیل می دهند. حداقل یک دوره مانیک در طول عمر برای تشخیص اختالل دو قطبی نوع i الزم است.
دوره هیپومانیک
ملاک اول: یک دوره متمایز خلق که بطور نا بهنجار و مداوم باال، گشاده یا تحرکی پذیر است و افزایش نابهنجار رو مداوم فعالیت یاانرژی که حداقل 4 روز پیاپی ادامه می یابد و در بخش عمده ای از روز، تقریبا هر روز، وجود دارد
ملاک دوم: در طول دوره اختلال خلقی و افزایش انرژی و فعالیت، سه نشانه زیر (یا بیشتر)چهار نشانه اگر خلق فقط تحریک پذیر باشد ادامه یافته اند. بیانگر انحراف محسوس از رفتار عادی هستند. و با درجه قابل مالحظه ای وجود داشته اند.
عزت نفس کاذب یا بزرگ منشی
کاهش نیاز به خواب مثال بعد از فقط 3 ساعت خواب احساس می کند استراحت کرده است.
پرحرفی تر از معمول یا فشار برای ادامه دادن صحبت
پرش افکار یا تجربه ذهنی که افکار شتاب دارند
حواسپرتی یعنی، توجه خیلی راحت به محرک های بیرونی بی اهمیت یا نامربوط جلب می شود(به صورتی که گزارش یا مشاهده می شود.
افزایش فعالیت هدفمند خواه اجتماعی، در محل کار یا مدرسه، یا جنسی یا سراسیمگی روان – حرکتی
مشغولیت بیش از حد در فعالیت هایی که توان زیادی برای پیامده های ناراحت کننده دارند) مثل ولخرجی کردن مهار نشده در خرید، بی احتیاطی های جنسی، یا سرمایه گذاری احمقانه.
ملاک سوم: این دوره با تغییر واضح در عملکرد ارتباط دارد که برای فرد به هنگامی که دچار بیماری نیست، غیر عادی است.
ملاک چهارم: اختلال در خلق و تغییر در عملکرد برای دیگران قابل مشاهده هستند.
ملاک پنجم: این اختلال به قدر کافی شدید نیست که عملکرد اجتماعی یا شغلی را بطور محسوسی مختل کند یا نیازمند بستری کردن باشد. اگر ویژگی های روان پریشی وجود داشته باشد، این دوره، بنابر تعریف، مانیک است
ملاک ششم: این دوره ناشی از تأثیرات فیزیولوژیکی مواد نیست مثل سوء مصرف مواد مخدر، دارو، یا درمان دیگر
توجه: دوره هیپومانیک کامل که در طول درمان ضد افسردگی پدیدار می شود مثل درمان دارویی، شوک برقی تشنج آور، اما در سطح کامال نشانگانی فراتر از تأثیر فیزیولوژیکی این درمان ادامه می یابد.
دلیل کافی برای تشخیص دوره هیپومانیک است. با این حال، باید احتیاط الزم صورت گیرد که یک یا دو نشانه مخصوصاً افزایش تحریک پذیری، کفری بودن، یا سراسیمگی بعد از مصرف داروی ضد افسردگی
(برای تشخیص دوره هیپومانیک، کافی و لزوما نشانگر بیماری پذیی ارثی دو قطبی قلمداد نشوند.)
توجه: مالک های a و f دوره هیپومانیک را تشکیل می دهند.
دوره های هیپومانیک در اختلال دوقطبی نوع i شایع هستند. اما برای تشخیص اختالل دو قطبی نوع i الزم نیستند.
ملاک های تشخیصی اختلالات دو قطبی نوع دو
برای تشخیص اختلالات دو قطبی نوعII ، برآورده شدن مالک های زیر برای دوره هیپومانیک کنونی یا گذشته و مالک های زیر برای دوره افسردگی اساسی کنونی یا گذشته ضروری است.