-
چگونه بر اثر آلودگی های صوتی عصبانی می شویم؟
یک سال بیشتر از آغاز زندگی مشترک امیر و آرزو نمی گذشت. در روزهای آغازین زندگی ارتباطات عاطفی چنان بود که به راحتی از کنار مشکلا ت و معضلا تی که برایشان به وجود می آمد، می گذشتند. امیر فردی عصبی و تندمزاج بود. او به جای ایجاد محیطی آرام، روح حاکم بر خانواده را مخدوش و با جدال لفظی سعی می کرد عقاید خود را به کرسی بنشاند. این امر سبب شد زن نیز کوتاه نیاید و همچنان صداهای ناهنجار هر دو باعث شود همسایه ها نیز از جدال لفظی آنها آزرده شوند. شبی همانند شب های دیگر، صداهای ناهنجار و گوش خراش آنها چنان اوج گرفت که عصبانیت آرزو منجر به خشونت شد و بدون آنکه عاقلا نه عمل کند چاقویی را بر می دارد و با ضربات مکرر شوهر خود رازخمی کرد. در صورتی که اگر آنان به آرامی با یکدیگر صحبت می کردند و به خواسته های همدیگر در محیطی آرام گوش می دادند و با منطق خواسته های غیرمعقول یکدیگر را رد می کردند هرگز چنین جنایتی رخ نمی داد. بدیهی است همه ما عصبانی می شویم و این عصبانیت واکنش های بیرونی ما است که منجر به تحریک فعل و انفعالا ت ذهنی بدن می شود و مطمینا اگر هنگام بروز عصبانیت زمان کوتاهی در سکوت به سر بریم، هیجانات و عصبانیت حادث شده فروکش می کند و دیگران نیز در آرامش خود را بازخواهند یافت و هیچ گونه خشم و خشونتی تولید نخواهد شد -
⦁ تأثیر فرهنگ های غیر هم سو بر تربیت عمومی خانواده
⦁ : به طور معمول، در یک مجتمع مسکونی، افراد با فرهنگ های متفاوت و شیوه های مختلف زندگی دور هم جمع می شوند که زمینه ساز مشکلات فراوانی برای اعضاست. این گوناگونی در فرهنگ شخصی و خانوادگی، فاصله گرفتن ساکنان و خودکامگی و خودخواهی را در آنها فراهم می کند که اسیب جدی این سبک زندگی است. با اینکه تداخل فرهنگی، آسیب تلقی می شود، با فرهنگ سازی درست و ارتباط شایسته بین این گروه ها می توان از تجزیه های مفید و سازنده فرهنگ های غیر هم سو بهره گرفت. سنت های خوب اخلاقی و انسانی قوم های مختلف، زمینه الگو برداری مناسب را در میان آنها فراهم و این آسیب و تهدید را به فرصت تبدیل می کند. آشنایی با فرهنگ درست پوشش، نوع لباس و اداب صحیح اجتماعی- اخلاقی، برخی از مصداق های این مسئله هستند. -
ایجاد و تربیت نیروی انسانی
خانواده اولین محل پرورش نیروی انسانی سالم دو مولد کار است. سرمایه های انسانی، بهترین سرمایه ها در فرآیند پیشرفت جوامع می باشد. پرورش انسان توانمند نیز در محیط خانواده سالم، صورت می گیرد. این فرآیند معمولاً دوره ای طولانی را طی می نماید. البته در جوامع روستایی این دوره کوتاه تر است و فرزندان از دوران کودکی و نوجوانی به کمک پدر و مادر در اموری مثل کشاورزی، دامداری، قالیبافی و … می آیند ولی در جوامع شهری با توجه به رشد صنعت و تکنولوژی و تخصصی شدن امور، این دوره به بیش از 2 دهه از عمر فرزندان بالغ می شود، اما آنچه که در هر دو طیف به عنوان اساس پایه گذاری شخصیتی در محیط خانواده مهم است تربیت انسانهایی تلاشگر ، خلاق ، النفس، دارای نظم وجدان و تعهد کاری، با اعتماد به نفس، قانع و شاکر می باشد. -
ویژگی های کلی نوجوانان
⦁ نوجوان درک و فکر خاصی دارد که با درک و فکر دوره ی او فرق دارد و بالاتر از آن .
⦁ نوجوانان در این دوره، در خود احساس قدرت می کند و می خواهد عرض اندام کند و خود را به دیگران بشناساند.
⦁ نوجوانان سر و گوشش می جنبد، می خواهد از بسیاری از مسائل که در اطراف او می گذرد آگاهی به دست آورد، در حالی که در کودکی در لاک خود فرو رفته بود.
⦁ نوجوانان احساس می کند، فرد مستقلی شده است و دیگر حاضر نیست همانند دوره ی کودکی به او امر و نهی شود و با سرپیچی از دستور بزرگ تر ها می خواهد بگوید که من دیگر کودک نیستیم.
⦁ نوجوانان به انجام رفتارها و اعمالی دست می زند که هدف و انگیزه او از انجام رفتارها و اعمالی دست می زند که هذف و انگیزه او از انجام آن اعمال، ثابت کردن شخصت خود است. نوجوان با انجام دادن کارهای فوق العاده، سعی دارد قدرت خود را به دیگران نشان دهد.
⦁ نوجوان برخلاف دوران کودکی ، به سر و وضع خود می رسد.
در این دوره، لباس و پوشاک برای او اهمیت خاصی دارد و مدت ها خود را صرف آراستن ظاهر خود می کند. با این کار می خواهد مورد توجه دیگران قرار گیرد.
⦁ روابط نوجوانان با پدر و مادرش به تدریج عوض می شود. دیگر مانند گذشته با آنان ارتباط برقرار نمی کند و گاه فکر می کند که فکر آننا قدیمی است و از مسائل و حوادث جدید اطلاع و اگاهی ندارد. بنابراین افکار و کردار پدران و مادران را مورد انتقاد قرار می دهد و ارزشی برای آنان قائل نیست.
⦁ نوجوان در این دوره ، نیاز شدیدی به انتخاب دوست دارد؛ فردی را به عنوان دوست برای خود انتخاب می کند تا راز دل خود را به او بگوید و گاه در دوستی ها از مرز اعتدال تجاوز می کند و علاقه اش بیش از حد می شود.
⦁ دوره ی نوجوانی ، دوران نافرمانی و سرپیچی علیه بسیاری از واقع و جریانات و آداب رسوم است.
⦁ یکی دیگر از روحیات نوجوانان این است که ثبات روحی و دوام شخصیت در او دیده نمی شود. در فرصت هایی کار و علمی را شروع می کند؛ ولی پس از گذشت چند روز آن را رها می کند و به کار دیگری دست می زند؛، به طور کلی در رفتار و کردارش ثبات به چشم نمی خورد.
⦁ دوره ی نوجوانی، دوره ی تخیل و رویاست. حوادث و مسائل زندگی را با دید رویایی ترسیم می کند و قدرت و توان آن را ندارد که با واقعیات زندگی ارتباط برقرار کند.
⦁ نوجوان از نظر بدنی در حال دگرگونی است و تحولات فراوانی در جسم و روان او ظاهر می شود. به وجود آمدن این تحولات موجب می شود به«تنهایی و تنها بودن» علاقه مند شود. او دوست دارد تنها باشد و در تنهایی درباره ی خود و تحولات جسمانی و روانی خویش فکر کند.
-
تعریف نوجوانی
نوجوانای دوره انتقال از کودکی به جوانی و بزرگسالی است. نوجوانی را «سن بحران» نیز نامیده اند؛ زیرا نوجوانان نه بزرگسال است، یعنی نه هنوز از نظر جسمی، روانی، اجتماعی تا آن حد رشد کرده که دقیقاً مثل بزرگترها رفتار کند و نه کودک سابق است. بنابراین نوجوان از خودش سؤال می کند «اوکیست؟» و نقش وی در جامعه چیست؟ و …
سن بلوغ
در تعیین سن بلوغ، روش مورد قبول تقسیم آن به سه مرحله است:
⦁ مرحله پیش از بلوغ
⦁ مرحله ی بلوغ
⦁ مرحله ی پس از بلوغ
به طور کلی روان شناسان رشد، معتقدند که میانگین سن بلوغ ، حدود 5/13 سالگی برای دختران و 15 سالگی برای پسران است. بر طبق آمار، حدود پنجاه درصد همه دختران، بین 5/12 تا 5/14 سالگی و پنجاه درصد کل پسران، بین 14 تا 5/15 سالگی بالغ می شوند. دختران بین حدود یک تا دو سال زودتر از پسران بالغ می شوند که این تفاوت نه تنها از لحاظ بدنی مشاهده می شود، بلکه دختران دارای رفتار پرخاشگرانه و هوشیاری جنسی بیشتری خواهند شد.
-
نابهنجاريها و اختلالات رواني
هدف اين فصل عبارت است از بررسي يك دسته اختلالات رواني تحت عنوان اختلالات اضطرابي. بنابراين سعي خواهد شد تا انواع نشانه ها ، تصوير باليني ، علل و درمان اين اختلالات مورد بحث قرار گيرد. تا اينجا سعي در نشان دادن بعضي تفكرات باليني در مورد نابهنجاريهاي رواني بود و همان گونه كه ذكر شد تشخيص نابهنجاري و اختلال بستگي به عوامل متعدد و از آن جمله عوامل ذهني و شخصي دارد همچنين بر اين نكته تاكيد شد كه تشخيص و طبقه بندي يك جريان ناقص است با اين وجود چون بدون تشخيص و طبقه بندي روان شناس نمي داند كه كار خود را از كجا شروع كند و ممكن است بسياري از كوششهاي درماني وي بيهوده باشد بنابراين بر اساس آخرين طبقه بندي تشخيصي و آماري تجديد نظر شده اختلالات رواني يعني DSM-IV-TRنابهنجاريهاي رواني مورد بحث قرار خواهد گرفت (کاپلان، 2002). -
اختلالات اضطرابي
اضطراب كه نوعي احساس ترس و ناراحتي بي دليل است نشانه بسياري از اختلالات روان شناختي محسوب مي شود كه اغلب به وسيله رفتارهاي دفاعي مانند فرار از يك موقعيت ناخوشايند يا انجام يك عمل طبق نظم و آيين معين كاهش مي يابد به هر حال اضطراب نشانه اصلي و مشترك تمام اختلالاتي است كه در اين طبقه قرار مي گيرد . اين اختلالات عبارتند از : اضطراب تعميم يافته، اختلال رعبي ، فوبي ، وسواس فكري و عملي ،و اختلال استرس پس از ضايعه رواني . در DSMi اين اختلالات نوروز محسوب شده اضطراب تعميم يافته تحت عنوان اضطراب مزمن ، اضطراب رعبي ، تحت عنوان حمله هاي اضطرابي حاد ، فوبي ، تحت عنوان نوروز فوبي ، و اختلال وسواس فكري و عملي تحت عنوان نوروز وسواس فكري و عملي طبقه بندي شده بودند .
فرويدمعتقد بود كه اضطراب مي تواند ماهيتي سازشي داشته باشد و آن در صورتي است كه ناراحتي همراه با آن فرد را به سوي راه هاي جديد و مبارزه انگيز زندگي سوق دهد . اگر شخصي از اين حيث با شكست مواجه شود نتيجه آن اختلال و اضطراب مرضي است . (سلیگمن، 1384)
-
اضطراب تعميم يافته
ويژگي عمده اين اختلال ترس از آينده است . اين ترس بي اساس بوده و به موضوع معيني مربوط نمي شود. به طوري كه هر آن ممكن است بيمار ترس از موضوعي خاص مانند بيماري فرزند ، مرگ همسر ، اخراج از كار و از اين قبيل را نام ببرد و از رخ نمودن حوادث نامعلومي كه اساس و پايه واقعي ندارد در هراس باشد . به همين دليل است كه اضطراب شناور يعني اضطرابي كه به هيچ موقعيتي بستگي ندارد ناميده شده است . علاوه بر نا مشخص بودن منبع اضطراب در اين اختلال. نشانه هاي مرضي شايع عبارتند از : ناتواني در تمركز ، ناتواني در تصميم گيري ، حساسيت زياد ، اختلال در خواب ، عرق كردن زياد ، تنش مداوم عضلاني -
-
واكنشهاي خودكار
كه نشانه هاي آن شامل فعاليت بيش از حد دستگاه عصبي سمپاتيك و پاراسمپاتيك مانند عرق كردن زياد ، گيجي ، طپش قلب ، سردي دستها و تكرار ادرار است .