بلوغ جنسي و پرخاشگري
زيست شناسان بر اين باورند بيشترين تغييراتي كه هنگام پرخاشگري در بدن و اعمال آن روي مي دهد ، همانهايي است كه هنگام به كار افتادن اميال جنسي به وقوع مي پيوندد. در واقع بايد گفت ، همانطور كه ميل جنسي ، جانور نر را به جنب و جوش مي ادازد و او را متجاوز ، تسلط جو يا پرخاشگر مي سازد ، انسان هم از اين قاعده مستثني نيست . البته تجاوز و پرخاشگري انسان در اين مورد غالباً با نرمش ، نوازش و ريشخند طرف معاشقه همراه است و اين امر خشونت و تجاوز را تعديل مي كند ؛ ولي گاهي هم اين چاشني دلپذير در كار نيست و تجاوز صورتي خشن و آزار دهنده به خود مي گيرد كه در كساني كه به بيماري دگر آزاري مبتلايند ، ديده مي شود . اين افراد از آزار رساندن و شكنجه دادن طرف معاشقه لذت مي برند . و احياناً بدون اين رفتار خشونت آميز ، كه گاه ممكن است منجر به قتل نيز شود ، نمي توانند شهوت جنسي خود را ارضا كنند . روانكار انگليسي درك ميلز عقيده دارد كه نوجواني و بلوغ دورة ناسازگاريهاست و در اين دوران نوجوانان ناراحت و مضطرب هستند . البته اين عقيده اي است كه به آساني مورد قبول واقع نمي شود ؛ اما در بيشتر اجتماعات اين نكته مورد قبول قرار گرفته كه نوجواني و بلوغ دوره اي است كه طي آن نوجوان به موجوديت و و هويت خود پي مي برد و اين كار براي او معمولاً از راه تضادها و اختلافهاي قابل فهم با پدر و مادر و نسلهاي قديمي تر جامعه صورت مي گيرد . اين تضادها و اختلافات واكنشهاي ديگري از جمله سركشي و نافرماني و ناسازگاري و پرخاشگري ، و در مراحل حادتر رفتار نوروتيكي و غير طبيعي و انواع بزهكاري نوجوانان را به دنبال مي آورد .