• -

    روانشناسی شخصیت چیست؟

    روانشناسی شخصیت

    روانشناسی شخصیت به ابعاد مختلف شخصیت، جنبه های درک، هیجان و ویژگی‌های ارادى و بدنی افراد و همچنین چگونگی سازگاری او با محیط می پردازد. روانشناسان در روانشناسی شخصیت الگوهای اساس تفکر که هر فرد را از دیگران متفاوت میکند را مورد مطالعه قرار میدهند. این روانشناسان در فضاهای علمی به عنوان پژوهشگر و مدرس فعالیت دارند.

     در روانشناسی شخصیت افراد به دسته های دارای شخصیت خوب یا شخصیت بد تقسیم نمی شوند بلکه شخصیت همه افراد باید به صورت علمی مورد بررسی قرار گیرد. همین دیدگاه باعث پیدایش نظریه های متفاوتی از جمله نظریه روانکاوی نوین، نظریه روانکاوی کلاسیک، نظریه یادگیری اجتماعی، نظریه انسان گرایی، نظریه شناختی و … در روانشناسی شخصیت شده است. یکی از جنبه های با اهمیت روانشناسی شخصیت برداشتی است از ماهیت انسان که در نظریه‌های شخصی نیز منعکس شده است. این سوالات با ویژگی های اصلی انسان مرتبط است، و همه مردم اعم از شاعر، تاجر، هنرمند و … همواره به این سوالات پاسخ داده اند، به طوری که می شود بازتاب آن را در تابلوهای نقاشی، گفتارها و اآثار آنها مشاهده کرد و حتی روانشناسان شخصیت نیز از این قاعده دور نیستند.

    ندای____آرامش

    آشنایی با روانشناسی شخصیت

    شخصیت چیزی است که اغلب مردم آن را توصیف می کنند، اما بسیاری از آن ها دقیقاً نمی دانند که مطالعه علمی شخصیت چیست. این شخصیت منحصر به فرد شماست که شما را به شخصی تبدیل می کند که الان هستید و بر همه چیز از روابط تان گرفته تا روشی که زندگی می کنید تأثیر می گذارد. روانشناسی شخصیت یکی از بزرگترین و محبوب ترین شاخه های روانشناسی است.

    روانشناسان در تلاشند تا درک کنند که چگونه شخصیت رشد می کند. و چگونه بر نحوه تفکر و رفتار ما تأثیر می گذارد. این حوزه روانشناسی درصدد درک شخصیت و چگونگی تفاوت آن در افراد و همچنین چگونگی شباهت افراد از نظر شخصیت است..

    روانشناسان همچنین اختلالات شخصیتی را که می توانند در زندگی روزمره فرد تداخل ایجاد کنند، ارزیابی، تشخیص و درمان می کنند. و البته که حوزه وظابف و نحوه کار روانشناسان با روانپزشکان متفاوت است.

    شخصیت چیست؟

    تعاریف مختلفی از شخصیت ارائه شده است. شخصیت یا (personality) بر گرفته از واژه لاتین (person) به معنای نقاب می باشد. و اشاره به ماسک و نقابهایى دارد که بازیگران در یونان و روم قدیم بر صورت خود میگذاشتند. همچنین می شود گفت شخصیت به همه صفات و خصلت هایی گفته می شود. که معرفی کننده رفتار یک فرد می باشد. و شامل اندیشه، احساسات، درک شخص از خود، وجه نظرها و بسیاری از عادات می باشد. شخصیت را میتوان گفت آرزوها و مقاصدی هستند  که روش شخصی فرد را برای سازگاری با محیط، ابعاد شخصیت او تشکیل می دهند. شخصیت شامل فاکتورهایی است که در رفتارو خاطر انسان نقش بازی میکند و تا مدتی طولانی باقی میماند.

    ابعاد شخصیت

    شخصیت دارای دو بعد درون گرایی و برون گرایی می باشد. هیچ یک از ابعاد شخصیت نتوانسته اند به اندازه این دو بعد مورد توجه واقع شوند. از نظر روانشناس آلمانی کارل گوستاف یونگ، شخصیت برون گرا به شخصی اطلاق میشود که بیشتر به دنیای بیرون و اشخاص و اشیا جهان بیرون علاقه دارد. و شخصیت درون گرا مربوط به شخصی است که به دنیای درونی خود و افکار و احساسات خود علاقه مند است.

    فرد دارای شخصیت برون گرا به زمان حال توجه دارد و  شخص دارای شخصیت درون گرا به آینده فکر می کند. برون گرا اهل عمل است و درون گرا اهل تخیل می باشد. برون گرا به آسانی تصمیم می گیرد ولی درون گرا قبل از تصمیم گیری تردید میکند. البته از نظر روانشناسان عینی گرا، برون گرایی و درون گرایی نمی تواند بیان کننده تمام صفت باشد، بنابراین سه صفت زیر را مورد معیار قرار می دهند.

    -میل به فکر کردن در مقابل میل به عمل کردن

    -علاقه به تنهایی در مقابل علاقه به جامعه

    -آمادگی برای پذیرش خطر در برابر راضی بودن از حالت و وضعیت موجود

    نظریه های روانشناسی شخصیت یا شخصیت شناسی

    چند تئوری مختلف برای تعیین جنبه ‌های مختلف شخصیت پدید آمده اند. برخی از تئوری ها در توضیح چگونگی رشد شخصیت تمرکز دارند. در حالی که برخی دیگر به درک تفاوت های فردی در شخصیت می پردازند.

    شخصیت معمولاً از روی ویژگی هایش توصیف می شود

    تئوری های مربوط به ویژگی های شخصیتی بر این باورند که شخصیت از تعدادی از خصوصیات و ویژگی های گسترده و مختلف تشکیل شده است. طی سال ها تئوری های مختلفی ارائه شده است. تا دقیقا مشخص شود که کدام ویژگی ها به عنوان مؤلفه های اصلی شخصیت شناخته می شوند. و نیز تعداد کل ویژگی های شخصیتی چقدر است.

    روانشناس Gordon Allport از نخستین کسانی بود که شخصیت را از نظر ویژگی های فردی توصیف کرد. طبق دیدگاه شخصیش، او گفت که انواع مختلفی از صفات وجود دارند. صفات مشترک مواردی هستند. که در بسیاری از افراد در یک فرهنگ خاص مشترک اند. صفات اصلی آن هایی هستند. که شخصیت یک فرد را تشکیل می دهند.

    متمم درس های شخصیت شناسی را به چه کسانی توصیه می‌کند؟

    پیشنهاد ما این است که اگر قصد دارید در یکی از حوزه‌های رفتار سازمانی، مذاکره یا منابع انسانی به شکل حرفه‌ای فعالیت کنید، از روی هیچ‌ یک از درس‌های شخصیت شناسی عبور نکنید و برای مطالعه‌ی تک تک آن‌ها وقت بگذارید..

    چه دام‌هایی در مسیر یادگیری شخصیت شناسی وجود دارد

    بخشی از مسئولیت این ماجرا به متمم باز می‌گردد و ما باید در طراحی درس‌ها و بحث‌های شخصیت شناسی باید نکات مهم و حساس را یادآوری کنیم. اما بخش دیگری هم بر عهده‌ی شما است تا با دقت و وسواس مضاعف، این درس‌ها را بخوانید.

    به همین علت پیشنهاد می‌کنیم اگر قصد دارید درس‌های شخصیت شناسی را به شکلی دقیق و منسجم مطالعه کنید، حتماً ابتدا برای خواندن درس دامهای یادگیری شخصیت شناسی وقت بگذارید.

    در متمم چه درس‌هایی در زمینه شخصیت شناسی وجود دارد

    شاید امروزه نظریه “پنج بزرگ” محبوب ترین و مورد قبول ترین نظریه ویژگی شخصیت باشد. این نظریه پیشنهاد می کند. که شخصیت از پنج بعد شخصیتی گسترده ساخته شده است: برونگرایی، تطابق پذیری، وظیفه شناسی، روان رنجوری و گشودگی. هر صفت به عنوان یک طیف گسترده وجود دارد و شخصیت هر فرد در جایی از آن طیف برای هر صفت قرار دارد.

    به عنوان مثال، ممکن است در حالی که در جایی در وسط طیف برای صفات گشودگی و روان رنجوری هستید. برای برون گرایی، وظیفه شناسی و تطابق پذیری موقعیت بالای طیف را داشته باشید…

  • -

    روانشناسی رشد چیست؟

    روانشناسی رشد

    روانشناسی رشد شاخه‌ای از علم روان‌شناسی ‌است که به توصیف و تبیین تغییرات در طول زندگی فرد می‌پردازد. و از رشته‌های مختلف زیست‌شناسی، جامعه‌شناسی، تعلیم و تربیت و پزشکی کمک می‌گیرد. اگر چه روان‌شناسی رشد به تمام مراحل زندگی انسان از تولد تا مرگ می‌پردازد. اما بر کودکی و نوجوانی تأکید دارد.

    روان‌شناسان رشد در پی آن هستند تا چگونگی رشد انسان را در طول زمان تعیین کنند. برای تحقق این هدف روان‌شناسان رشد، رفتار افراد را در سنین مختلف به دقت مورد مشاهده قرار می‌دهند. از سوی دیگر روان‌شناسان رشد به تبیین رشد می‌پردازند.

    که در آن دو الگوی عمومی و اختصاصی را مد نظر دارند. سومین هدف روان‌شناسی رشد این است. که حاصل مطالعات توصیفی و تبیینی خود را در مورد رشد در جهت مثبت رشد انسان به کار بگیرد و رشد انسان‌ها را به حداکثر برساند. این جنبه کاربردی رشد خصوصاً به کودکان و نوجوانانی که به دلایلی دچار نارسایی در رشد شده‌اند، می‌پردازد.

    رشد جسمی

    رشد جسمی(Physical Development) یکی از مهمترین فرایندهای رشدی است. این رشد زمینه‌ را برای بدست آوردن توانائیها و مهارتهای دیگر فراهم می‌آورد. در واقع در نقش تاثیر‌گذاری در رشد حرکتی بدست ‌آوردن مهارتها و رشد شناختی و…دارد. این قسمت از رشد شامل رشد مغز، رشد عضلات، رشد استخوانها، رشد دندانها، رشد اندام درونی، رشد اندام بیرونی و … می‌شود.

    ندای____آرامش

    رشد مغز

    مغز از چند میلیارد نورون (Neuron) تشکیل شده است که باهم سیستم عصبی را تشکیل می‌دهند. رشد سیستم اعصاب بیش از تولد و تا سه تا چهار سالگی بسیار سریع است. البته رشد دوران جنینی شامل بوجود آمدن سلولهای عصبی جدید می‌شود. و در مرحله رشد پس از تولد کمتر سلول عصبی تازه‌ای بوجود می‌اید. اندازه‌ گیریها نشان می‌دهد که رشد مغز انسان تا چهارده سالگی بسیار سریع است و از ۴ تا ۸ سالگی از سرعت آن کاسته می‌شود.

    رشد عضلات

    عضلات در تنظیم فعالیتهای اعضای اصلی بدن مانند قلب، دستگاه گوارش و غدد داخلی نقش بسیار مهمی دارند. همچنین عضلات عهده‌دار حفظ نیروی بدن و هماهنگی فعالیتهای مختلف هستند. هنگام تولد، بافتهای عضلانی هنوز تکامل نیافته‌اند و به همین دلیل نوزاد ضعیف و ناتوان بوده و در فعالیتهایش ناهماهنگی وجود دارد. پس از تولد همانند مغز،‌ بافت عضلانی دیگری بوجود نمی‌آید. ولی همان بافتها از لحاظ بزرگی و شکل تغییر می‌کنند.

    عرض و ضخامت نیز رشد می‌کنند و همگام با این رشد بر وزنشان نیز افزوده می‌شود. این افزایش بقدری است که وزن عضلات یک فرد بالغ چهل برابر وزن عضلات در موقع تولد است. عضلات تا پنج سالگی به صورت معمولی رشد می‌کنند. ولی پس از پنج سالگی جهش در عضلات دیده می‌شود، بطوریکه ۷۵% از افزایش وزن کودک در این سنین در نتیجه رشد عضلات است. پس از این رشد عضلات به کندی صورت می‌گیرد، تا اینکه در دوران بلوغ رشد عضلات برای مدتی با سرعت زیاد انجام می‌گیرد.

    رشد استخوانها

    رشد استخوانها شامل رشد و تغییر تعداد استخوانها و تغییر در نحوه پیوند آنها می‌باشد. از نظر تعداد استخوان، کودک هنگام تولد دارای تقریبا ۲۷۰۰ قطعه استخوان است، تا اینکه در آغاز بلوغ این تعداد به ۳۵۰ قطعه می‌رسد. ولی بتدریج از رشد استخوانها کاسته می‌شود.

    از لحاظ پیوند بین استخوانها به دلیل نرمی استخوانها در سالهای اول زندگی ، این پیوند ضعیف است و خوب به هم نچسبیده‌اند. حتی در بعضی نقاط استخوان وجود ندارد، بلکه در آن مکانها ماده غضروفی وجود دارد که بعدا به استخوان تبدیل خواهند شد. چون استخوانهای کودک نرم هستند، او می‌تواند بدن خود را به وضعیتهای شگفت‌اوری درآورد. همچنین در این سنین استخوانهای کوجمجمه‌اش پهن می‌شود و اگر روی شکم بخوابد، سینه‌اش زیادتر از حد طبیعی مسطح می‌شود

    رشد دندانها

    انسان دو رشته دندان دارد که شامل دندانهای شیری و دندانهای ثابت است. این دو از چند لحاظ باهم تفاوت دارند.

    تعداد دندانهای شیری ۲۰ و دندانهای ثابت ۳۲ است. همچنین دندانهای شیری کوچکتر از دندانهای ثابت بوده و دندانهای ثابت دارای کیفیت بهتر و در نتیجه دوام بیشتری هستند. رشد دندانها فرایند مداومی است که از سه ماهگی شروع می‌شود و در ۲۱ تا ۲۵ سالگی با درآمدن دندان عقل پایان می‌پذیرد.

    درآمدن دندانهای شیری همراه با درد است که معمولا اشتهای کودک را مختل و او را عصبانی می‌کند. اما دندانهای ثابت بدون ناراحتی در ‌می‌آیند. از لحاظ زمانی اولین دندان شیری بین ۶ تا ۸ ماهگی ظاهر می‌شود. کودک در سال اول زندگی بین ۴ تا ۶ دندان دارد و در دو سالگی این تعداد به ۱۶ دندان می‌رسد. دندانهای ثابت نیز از حدود ۶ تا ۷ سالگی شروع به در آمدن می‌کنند. بطوریکه کودک ۷ ساله یک تا دو عدد و کودک ۸ ساله ده عدد و … دندان ثابت دارد

    با این حال زمان در‌ آمدن دندانها متغیر است و به عواملی از قبیل وراثت، سلامت، تغذیه و جنس بستگی دارد. نکته مهم در در آمدن دندانها مرتب و ردیف بودن دندان‌های شیری است. اگر دندانها نامنظم باشند، ممکن است وضع آرواره را به هم بزنند و این اختلال شکل قسمت پایین صورت را تغییر می‌دهد. و سبب می‌شود دندانهای ثابت نیز بطور نامنظم در‌آیند.

    رشد حرکتی

    نوزاد در موقع تولد هیچ گونه کنترلی بر اعضا و اندام خود ندارد ولی کودک توسط فرایند «رشد حرکتی» (Motor Development) که هفته به هفته و ماه به ماه در او بوجود آمده و پیشرفت می‌کند. در به حرکت در آوردن ارادی بدن توانایی‌های لازم را به دست می‌آورد. به حرکت در آوردن ارادی هر یک از اعضای بدن مستلزم رشد عضلات آن قسمت از بدن است. و قبل از رشد عضلات حرکاتی که در اعضا و اندام دیده می‌شود تصادفی، غیر ارادی و بعضی مواقع بازتابی است.

    در فرایند رشد حرکتی و به کنترل در آوردن اعضای بدن کودک ابتدا به حرکات ناحیه سر مسلط می‌شود. و سپس به حرکات دستها و بازوها و بعد به حرکات تنه و در نهایت به حرکات پاها مسلط می‌شود این ترتیب در رشد حرکتی در تمام کودکان دیده می‌شود. و در کل ابتدا کودکان اعضای نیم تنه بالای بدن را تحت کنترل خود در آورده و بعد کنترل حرکات نیم تنه پایین بدن را بدست می‌گیرند.

    رشد حرکتی در بازوها و دستها

    از ابتدای تولد بازوها و دستها پیوسته در حرکت هستند در ابتدا حرکتها بدون هدف و مقصد معین انجام می‌گیرد. این حرکتها موقع خواب نیز دیده می‌شود. مهمترین موضوعی که در حرکات دستها وجود دارد «گرفتن اشیا با دست» است که این مستلزم «هماهنگی چشم و دست با یکدیگر» است و این چشم است که همیشه حرکت دستها را هدایت می‌کند. تا هنگامی که بین چشم و دست هماهنگی بوجود نیامده دست بردن ارادی به طرف چیزی (اشیا) و گرفتن آنها غیر ممکن است.

    در این فرآیند کودک به چیز مورد علاقه‌اش خیره می‌شود بدون آنکه به طرف آن دست دراز کند. سپس با افزایش هماهنگی در حرکت چشم کودک دستش را به طرف اشیا دراز می‌کند. در «چهارماهگی» کودک اشیا را به کندی می‌گیرد و در «شش ماهگی» حرکات بصورت موزون و هماهنگ در آمده‌اند و چند ماه بعد کودک می‌تواند چیزی را بدون حرکات زائد و اضافی در دست بگیرد. در این موقع است که کودک می‌تواند مستقیماً اشیا را بردارد و بطرف «دهان» خود ببرد.

    رشد حرکتی تنه

    چرخیدن

    نوزاد در هفته‌ای قادر نیست از پهلوئی به پهلوی دیگر یا از پشت بروی شکم برگردد. ولی در «دوماهگی» کودک باید بتواند از پهلو به پشت برگردد و در «شش ماهگی» یک دور کامل بگردد. هنگام چرخیدن نخست «سر» و در آخر «پا» حرکت می‌کنند.

    نشستن

    کودک زمانی می‌تواند به تنهایی بنشیند که عضلات بزرگ و ضخیم پشتش بحد کافی رشد و تکامل یافته باشند. هنگامی که کودک برای اولین دفعات به تنهایی می‌نشیند برای حفظ تعادل خود به جلو خم می‌شود یا بازوهای خود را به اطراف دراز می‌کند تا بدین وسیله تعادلش را حفظ کند. و حتی ممکن است برای کسب تعادل بیشتر پاهای خود را جمع کند بگونه‌ای که کف پاها در برابر یکدیگر قرار گیرند. در این موقع کودک نمی‌تواند بلند شود و معمولاً وقتی حرکتی بکند می‌افتد. زمانی که کودک به تنهایی و بدون اشکال می‌نشیند. خود را به جلو و عقب حرکت می‌دهد که نوعی بازی کردن محسوب می‌شود. از لحاظ جنسیتی دختران زودتر از پسران می‌توانند بنشینند.

    رشد حرکتی پاها

    ایستادن

    ایستدن مرحله قبل از راه رفتن است. ابتدا کودک با کمک اشیا اطراف خود به حالت ایستادن در می‌آید و این آسانتر از آن است که کودک بخواهد با نیروی پاهای خود به حالت ایستادن در آید چون در آغاز پاهای وی هنوز به اندازه کافی قدرت نداشته و در کنترل او نیستنند. کودک موقع ایستادن ابتدا پاهای خود را از هم باز می‌گذارد تا تعادلش را حفظ کند. ولی به مرور زمان کودک توانایی و مهارت لازم را برای ایستادن مستقل کسب می‌کند و سرانجام خود مستقلاً می‌ایستد.

    راه رفتن

    پس از آنکه کودک تا حدی مطمئن شد که می‌تواند با کمک و یا بدون کمک اشیا یا شخصی بایستد. سعی می‌کند که قدم بردارد کودک نخست حرکاتی مشابه قدم برداشتن انجام می‌دهد. و در نتیجه همین حرکات هماهنگی لازم بین عضلات بدن و پا بوجود می‌آید. ولی باید توجه داشت که در«راه رفتن» کودکان اختلاف زیادی از نظر سن وجود دارد. بعضی از آنها در«هفت یا هشت ماهگی» و بعضی در«هیجده ماهگی» شروع به راه رفتن می‌کنند. اما بطور کلی اکثر کودکان در سن «یک سالگی» می‌توانند با کمک یک شخص راه بروند و در «چهارده ماهگی» اکثر کودکان بدون کمک دیگران راه می‌روند.

    نوع راه رفتن کودکان بدین صورت است که کودک در اوائل بدنش را کاملاً شق نگه می‌دارد. و برای خفظ توازن بازوهای خود را بطرف جلو می‌گیرد یا آنها را جمع می‌کند. با این حال همه کودکان زمین می‌خورند، بدین علت که یکی از پاهایش را کمی بیشتر از معمول از زمین دور می‌کند. با گذشت زمان از زیاده رویها و اشکالات کاسته می‌شود و بین حرکت دستها و پاها هماهنگی بوجود می‌آید. مقار این زمان به میزان تمرین کودک بستگی دارد. در اواخر «بیست ماهگی» اکثر کودکان کاملا می‌توانند خوب و بدون اشکال اساسی راه بروند.

    رشد جوانی

    رشد جسمی دوران جوانی

    رشد جسمی تا رسیدن به این دوره دو مرحله بحرانی و جهشی خود را پشت سر گذاشته است. در دوره کودکی و به ویژه دوره نوجوانی ، رشد جسمی چشم گیر بوده و با تغییرات اساسی مشخص می‌شود. با شروع جوانی آهنگ رشد تدریجی‌تر و کندتر می‌گردد و دیگر آن سرعت مرحله قبل را ندارد. رشد قد و اندامهای بدن هرچند متوقف نشده، ولی بسیار کند شده است.

    رشد فکری، شناختی و عاطفی هنوز ادامه دارد و تجاربی که جوان با آنها برخورد می‌کند، فکر و بینش او را تحت تاثیر قر ار می‌دهد. در مرحله قبل اگر نوجوان در تلاش بر عنادورزی در مقابل افکار و شناختهایی بود که از اطراف و به ویژه از طرف والدین به او دیکته می‌شد. در این دوران تمام تلاش جوان رسیدن به یک ثبات فکری و شناختی است. هرچند در این دوران نیز گرایشات مختلفی از طرف جوان تجربه می‌شود و مکاتب مختلفی را انتخاب می‌نماید. اما هدف از آنها بر هم ریختن و عنادجوئی با ارزشهای دیکته شده برای او نیست. بلکه او در تلاش برای استحکام بخشیدن به هویت خود است. و در این راه ممکن است دست به امتحانها و انتخابهای مختلف بزند…

    جوانی که دوره نوجوانی را در شرائط مناسب و به صورت سالم و مناسبی پشت سر گذاشته، هویت کاملتری از خود دارد و با دشواریهای کمتری نسبت به افرادی که نوجوانی پرتلاطمی داشته‌اند، روبرو است.

    عواطف در این دوران هنوز از اهمیت ویژه‌ای برخوردار هستند. هرچند غلیان عواطف و هیجانات دیگر آن تلاطم دوران نوجوانی را ندارد. اما نیاز به عشق و صمیمیت از ویژگیهای اساسی دوره جوانی است و تفاوت آن با عواطف دوران نوجوانی، ثبات و هدفمندتر شدن آن است. نوجوان با جوشش عواطف و هیجانات ناگهانی خود روبروست، به صورتی که توانایی کامل برای کنترل مناسب آنها ندارد. خیال‌پردازیهای شدید، دوستیهای بسیار صمیمی و روابط با جنس مخالف مضرهایی برای عواطف دوران نوجوانی هستند. در حالی که در دوره جوانی فرد تلاش می‌کند، سر و سامانی به عواطف خود بدهد و تصمیماتی برای آنها اتخاذ کند..

    مشکلات مربوط را به تصمیم گیری و انتخابها در جوانی

    با رسیدن به یک هویت نسبتا کاملتر ، فرد خواه ناخواه در شرائطی قرار می‌گیرد که ملزم به اتخاذ تصمیمات و انجام انتخابهایی است. که اهمیت ویژه‌ای در زندگی فرد دارند. برخی از این تصمیم گیریها و انتخابها سرنوشت ساز هستند، مثل ازدواج، مثل انتخاب شغل و برخی تصمیماتی هستند، ساده‌تر و جزئی‌تر. برای انجام این انتخابها جوان نیاز به شناختهای کامل ، استفاده از راهبردهای مناسب و کمک و یاری راهنمایان دارد. افزایش توان فکری جوان و بالا بردن قدرت تصمیم گیری وی اهمیت بسزائی در صحت انتخابهای او خواهد داشت.

    ازدواج و انتخاب شغل: دو مشکل اساسی جوانی

    دو ویژگی مهمی که در جوانی از رنگ و نمای خاصی برخوردار است. و در واقع هر دو از دوره نوجوانی شکل گرفته و بتدریج متکامل‌تر شده‌اند. تمایلات عاطفی و استقلال طلبی است. تمایلات عاطفی جوان را به انتخاب کانونی که نیازهای او را ارضا می‌سازد. می‌کشاند و تمایلات استقلال طلبانه به اتخاذ راهبردهایی برای کسب استقلال مالی، فکری و ..

    تلاش ویژه جوان برای کسب استقلال مالی بسیار بارز و روشن است و او را وادار به انجام چالشهایی می‌کند. تا در راستای انگیزه‌ها و اهداف خود به دنبال یک منبع درآمد باشد. بخشی از مشکلات مربوط به شغل به انتخابهای جوان برمی‌گردد و بخش مهم دیگری از آن به شرائط و موقعیتهای اجتماعی. اما در هر حال بالا بردن شناختهای فرد و قدرت تصمیم گیری و توان او برای استفاده از شرائط و فرصتها و خویشتن شناسی و کشف استعدادها نقش مهمی در موفقیت او برای غلبه بر موانع موجود بازی می‌کند. همین خصوصیات در انتخاب او برای ازدواج و فراهم آوردن شرائط مناسب نیز از اهمیت خاصی برخوردار است.

    نظریه اریک اریکسون در مورد رشد بزرگسالی

    اریک اریکسون یک نظام هشت مرحله‌ای برای رشد آدمی تعیین کرده است. وی این مراحل را مراحل روانی _ اجتماعی می‌نامد، چرا که معتقد است تحول روانی فرد بستگی به روابط اجتماعی خاصی دارد که وی در زمانهای گوناگون در سراسر زندگی خود برقرار می‌کند. وی معتقد است فرد در هر یک این مراحل با بحرانهایی مواجه می‌شود که ناگزیر از حل آنهاست. حل نشدن این بحرانها معمولا مشکلاتی را برای فرد ایجاد می‌کند.

    صمیمیت در برابر کناره‌جوئی ویژه اوایل بزرگسالی و زایندگی در برابر در خود فرورفتگی بحرانهای دوره میانسالی هستند. توانایی برقراری پیوندهای صمیمانه در اوایل بزرگسالی و علاقمندی به امور خانواده ، جامعه و نسل آینده به سلامت روان و شخصیت فرد کمک خواهد کرد.

    ویژگیهای رشدی دوره بزرگسالی

    ورود به دوره بزرگسالی معمولا همراه با انتخاب شغل و همسر است. صمیمیت در این سالهای نخستین به معنای علاقمندی به دیگران و داشتن تجارب مشترک با آنها از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. هرچند از لحاظ این ویژگی نیز بین افراد این دوره تفاوت وجود دارد. بطوری که با توجه به برخی ویژگیهای شخصیتی و تجارب قبلی زندگی صمیمیت جایگاه ویژه‌ای برای برخی از افراد دارد. در حالی که برای برخی دیگر چندان حائز اهمیت نیست، بطوری که این افراد حتی تمایلی به ازدواج نشان نمی‌دهند. اما بطور کلی در اکثریت افراد این دوره و به ویژه در اوایل بزرگسالی صمیمیت و نیاز به آن، ایجاد پیوند ازدواج را فراهم می‌سازد.

    جهت مشاوره روانشناسی رشد در کلینیک ندای آرامش روان بصورت تلفنی و حضوری در ارتباط باشید.

  • -

    روانشناسی شناختی چیست؟

    معرفی روانشناسی شناختی

    روانشناسی شناختی از ابتدا هدف گرا و مسئله محور بوده است.

    یکی از اولین کارهایی که باید انجام دهید این است که مشکلات خود را شناسایی کرده و اهداف مشخصی را برای خودتان تنظیم کنید.

    سپس روانشناس شناختی به شما کمک خواهد کرد تا مشکلات خود را به شکلی سازماندهی کنید که شانس رسیدن به اهداف تان را افزایش دهید.

    به همین دلیل، شما از حواس‌ پرتی در اطراف خود به عنوان راهی برای اجتناب از کار بر روی سخنرانی خود استفاده می‌کنید.

    شما معتقدید که شکست خورده اید زیرا بی ارزش هستید. یک روانشناس شناختی به شما کمک می کند تا اوضاع را بررسی کرده و سپس وضعیت را منطقی کنید تا بتوانید مهم‌ترین دلیل شکست خود را درک کنید. سپس آن‌ها به شما یاد خواهند داد که چطور تغییراتی ایجاد کنید که به انواع موفقیت شما کمک می‌کند.

    ندای____آرامش

    تمامی اشکال روان‌ شناسی شناختی دارای این چهار ویژگی هستند:

    -یک رابطه مشارکتی بین مشتری و درمانگر

    -این باور که پریشانی روان‌شناختی تا حد زیادی ناشی از اختلال در فرآیندهای شناختی است.

    -تمرکز بر تغییر شناخت برای ایجاد تغییرات مطلوب در احساسات و یا رفتار

    -یک درمان آموزشی محدود که بر مشکلات خاص تمرکز دارد.

    روانشناسی رفتاری با این امر آغاز می شود که کلیه رفتارهای انسانی آموخته می شود و متناسب با محیطی که در آن قرار دارد سازگار است.

    همانطور که زندگی پیشرفت می‌کند، مجموعه‌ ای از رفتارها توسط این تجربیات شکل می‌گیرد و باعث ایجاد یک انسان چند وجهی با علایق، آرزوها، حرفه‌ها، مهارت‌ها و عادات می‌شود.

    از سوی دیگر، روانشناسی شناختی در اصل فرض می‌کند. که افکار و احساسات، در فرآیند تشکیل رفتار فعال‌ تر هستند.

    افراد فرآیند افکار را درک می کنند و مشخص می‌کنند. که چگونه رفتارها باید اجرا شوند. به جای اینکه به عنوان یک گیرنده منفعل و یا تولید کننده تجارب و یا رفتار باشند.

    علیرغم اینکه روانشناسی شناختی یک بار به دلیل عدم اعتبار اکولوژیکی مورد انتقاد قرار می گرفت، تحصیل در رشته های رو به رشد می تواند بسیار مفید باشد. زیرا به بسیاری از رشته های دیگر توجه می کند.

    علاوه بر روانشناسان، روانشناسی شناختی غالبا توسط افراد در تعدادی از زمینه های مختلف مورد مطالعه قرار می گیرد. که می تواند از درک عمیق تری در مورد فرآیندهای ذهنی انسان بهره مند شود.

    معلمان و توسعه دهندگان برنامه درسی نیز معمولا روانشناسی شناختی را مطالعه می کنند تا در مورد نحوه رشد مغز دانش آموزان، یادگیری و حفظ اطلاعات، اطلاعات بیشتری کسب کنند.

    روانشناسی شناختی باید به عنوان یک علم دیده شود.

    روانشناسان شناختی از نحوه‌ی کار رفتارگرایان در ترجیح و اولویت دادن به روش‌های هدفمند، کنترل شده و علمی برای بررسی رفتار پیروی می‌کنند. آنها از نتایج تحقیقات خود به عنوان مبنای نتیجه‌گیری درباره‌ی فرایندهای ذهنی استفاده می‌نمایند.

    انسان‌ها پردازشگر اطلاعات هستند.

    پردازش اطلاعات در انسان شبیه آن‌ چیزی است که در کامپیوتر‌‌‌ها انجام می‌شود و روند تبدیل و انتقال اطلاعات، ذخیره‌سازی و بازیابی اطلاعات از حافظه در آن جریان دارد. مدل پردازش اطلاعات فرایندهای شناختی همانند حافظه و توجه، اینچنین فرض می‌کنند که فرآیندهای ذهنی توالی مشخصی را دنبال می‌کنند.

    پردازش اطلاعات در روانشناسی شناختی

    رویکرد شناختی در اواخر دهه ۱۹۵۰ و اوایل دهه ۱۹۶۰ انقلابی را در روانشناسی، به‌منظور تبدیل شدن به رویکرد غالب (یعنی چشم‌انداز) روانشناسی در اواخر دهه ۱۹۷۰ آغاز کرد. علاقه به فرآیندهای ذهنی به تدریج از طریق کار‌های پیاژه و تولمن مجددا راه‌اندازی شد..

    تولمن یک رفتارگرای ملایم بود. تولمن در سال ۱۹۳۲ و در کتاب «رفتار هدفمندانه در حیوانات و انسان»، تحقیقاتی را توصیف کرد که رفتارگرایی تشریح آنها را سخت می‌دانست. دیدگاه رفتارگرایان این بود که یادگیری در نتیجه‌ی ارتباط بین محرک‌ها و پاسخ‌ها صورت می‌گیرد.

    با این حال، تولمن پیشنهاد کرد که یادگیری مبتنی بر روابطی است که در میان محرک‌ها شکل گرفته است. او از این روابط با عنوان «نقشه‌های شناختی» یاد می‌کند

    اما این ورود کامپیوتر بود که اصطلاحات و استعاره‌های مورد نیاز برای بررسی ذهن انسان را در اختیار روانشناسی شناختی قرار داد. شروع استفاده از کامپیوترها، این اجازه را به روانشناسان داد تا فهم پیچیدگی‌های شناخت انسان را با مقایسه‌ی آن با چیزی ساده‌تر و بهتر درک کنند، چیزی همانند یک سیستم مصنوعی مانند یک کامپیوتر.

    استفاده از کامپیوتر به عنوان یک ابزار برای تفکر و پی‌بردن به اینکه چگونه ذهن انسان اطلاعات را مدیریت می‌کند، قیاس کامپیوتری نامیده می‌شود. اساساً، یک کامپیوتر اطلاعات را کد‌گذاری و ذخیره می‌نماید (به عبارت دیگر، تغییراتی بر روی آن اعمال می‌دارد)، از اطلاعات استفاده کرده و یک خروجی تولید می‌کند (اطلاعات را بازیابی می‌کند). ایده‌ی پردازش اطلاعات توسط روانشناسان شناختی به عنوان یک مدل از تفکر انسانی به کار گرفته شد.

    رویکرد پردازش اطلاعات بر تعدادی از مفروضات، از جمله موارد زیر استوار است:

    اطلاعات موجود در محیط از طریق یک سری از سیستم‌های پردازشگر مورد پردازش قرار می‌گیرند (مثلاً توجه، ادراک، حافظه کوتاه‌مدت).

    در این سیستم‌های پردازش، تبدیل یا تغییر اطلاعات با استفاده از روش‌های سیستماتیک صورت می‌پذیرد.

    هدف از پژوهش، تعیین فرآیندها و ساختارهایی است که عملکرد شناختی را پایه‌ریزی می‌کنند؛

    پردازش اطلاعات در انسان، همانند کامپیوتر است.

    فرایندهای میانجی

    رفتارگرایان فقط به مطالعه‌ی رفتار قابل مشاهده خارجی که می‌تواند به صورت عینی اندازه‌گیری شود، می‌پردازند. آنها بر این باورند که رفتار درونی نمی‌تواند مورد مطالعه قرار گیرد. زیرا ما نمی‌توانیم ببینیم چه اتفاقی در ذهن فرد رخ می‌دهد.

    عناوین مهم در روان‌ شناسی شناخت

    -ادراک

    -زبان

    -توجه

    -حافظه

    -حل مسأله

    -تصمیم‌گیری و قضاوت 

    وضع کنونی روان شناسی شناختی

    جروم بروند روانشناسی شناختی را انقلابی می‌داند که نمی‌توان مرزهای آن را تعیین کرد. نفوذ آن بر بیشتر زمینه‌های روانشناسی گسترش یافته و علاوه بر روانشناسی رفتار گرایی ، روانشناسی بالینی ، روانشناسی اجتماعی ، روانشناسی صنعتی و سازمانی ، روانشناسی تربیتی و … را تحت تاثیر خود قرار داده است.

    به عنوان مثال در روانشناسی بالینی و روان درمانی ، روش درمانی شناختی از پر کاربردترین انواع روان درمانی است که توسط آیرون بک ارائه شده است. علاوه بر تاثیر این شاخه از روانشناسی در سایر مباحث ، عمدتا از مباحث دیگر نیز تاثیر پذیرفته است. بطوری که روانشناسی شناختی را تلفیقی از زبان شناسی ، مردم شناسی ، علوم رایانه ، هوش مصنوعی و علوم عصب شناختی می‌دانند. 

    تحریفات روانشناسی شناختی

    انسان در طی سالهای رشد خود بنا بر تجربه‌ها و گاه یادگیریهای زیانبارش قواعدی وضع می‌کند که ممکن است انعطاف‌ پذیر و مطلق گرا بوده و در بسیاری از موارد در حکم قالبی عمل کرده و داده‌ها را شکل می‌دهند. از آنجایی که غالبا واقعیتهای زندگی به گونه‌ای منطقی در درون این قالبها جای می‌گیرد و چیزی متفاوت از آنها هستند، فرد صاحب آنها دچار تعارضها و تنشهای ناشی از این عدم همخوانی قوانین شناختی‌اش با واقعیتهای اطراف می‌گردد. تحریفهای شناختی مثل آینه و یا دوربینی هستند که اشکال را به همانگونه که هستند باز نمایی نمی‌کنند، بلکه شکلهای عجیب و غریبی از اشیاء را نشان می‌دهند. قدم اول در جهت تصحیح شناختها، آگاهی از افکار خود و تحریفهای شناختی است

    برخی از این تحریفها عبارتند از:

    تفکر همه یا هیچ

    به نظر افرادی که دچار این تحریف می‌شوند، هیچ چیز را نمی‌توان بطور نسبی ارزیابی کرد. همه چیز باید عالی باشد، در غیر اینصورت بد است و حد میانه‌ای وجود دارد. همه چیز سفید است یا سیاه و رنگی به نام خاکستری وجود ندارد. یا من آدم موفق و لایقی هستم و در تمام امور صد در صد موفق ، یا فرد شکست خورده و نالایق هستم. کسانی که این طرز فکر را دارند، از هر اشتباهی می‌ترسند. زیرا با جزئی‌ترین خطایی که از آنها سر بزند. خود را فردی ارزشی قلمداد می‌کنند.

    تصمیم مبالغه آمیز

    فرد ، کوچکترین مطلب ناخوشایندی را به کل زندگی خود تعمیم می‌دهد. مثلا اگر فردی در یک آزمونی نمره ضعیفی بگیرد به خود می‌گوید. این نشان می‌دهد که من همیشه در زندگی شکست خواهم خورد و در هیچ زمینه‌ای موفق نخواهم شد..

    فیلتر ذهنی

    در این نوع تحریف شناختی فرد نکات متنی را می‌بیند و قادر به بررسی نکات مثبت نمی‌باشد. گویی فرد عینک منفی را به چشم زده است که فقط از آن طریق می‌تواند موارد منفی را ببیند و از دیدن جنبه‌های مثبت یک مسئله عاجز است.

    در بعضی مواقع انسانها خود را با دیگران مقایسه می‌کنند، به گونه‌ای که کلیه تواناییها و نکات مثبت خود را به حداقل رسانده و نادیده می‌گیرند. ولی نکات مثبت و تواناییهای دیگران را به صورت اغراق آمیزی بالا می‌برند و برعکس. ضعف و ناتواناییهای خود را به حداکثر رسانده و ضعف و ناتواناییهای خود را به حداقل می‌رسانند و نتیجه باز ، جز ناکامی ، ناراحتی و درماندگی و رها کردن تلاش و کوشش ، چیز دیگری نیست.

    استدلال احساسی

    انسانها معمولا با عقل خود فکر می‌کنند، ولی گاه در تحریف شناختی با احساس خود تفکر می‌کنند و به نتیجه‌ای می‌رسند که منفی است. مثلا فرد می‌گوید احساس گناه می‌کنم، پس حتما کار بدی را انجام داده‌ام، در حالیکه احساس نمی‌تواند نشان دهنده واقعیت باشد و برای قضاوت درباره خود و دیگران باید عقل و منطق خود را بکار انداخت..

    بکار بردن عبارتهای بایدها و نبایدها

    بکار بردن این نوع الزامها و بایدها و نبایدها زندگی را تلخ می‌کند. در عمل وقتی فرد نمی‌تواند بر اساس این انتظارات ، بایدها و نبایدها عمل ‌کند و به خواسته‌اش برسد. دچار احساس گناه ، خجالت ، بی‌ارزش و نالایقی نسبت به خود و دیگران می‌شود. چون دیگران هم نمی‌توانند انتظارات او را تامین کنند.

    بر چسب زدن

    در این نوع تحریف فرد با ملاحظه کردن کوچکترین در خود یا دیگری از برچسبها بسیار آسیب رسان هستند. و فرصت اصلاح و جبران اشتباه را به فرد نمی‌دهد و تمام وجود فرد را درگیر یک نقش و یا مشکل کوچک می‌سازند. این برچسبها مانع کوشش فرد شده و او دیگر سعی نمی‌کند مشکل را برطرف سازد و به یکباره دست از تلاش بردارد. در حالی که اگر از جملات و کلمات محدودتری در مورد ناتواناییهای خود استفاده کند، راه تلاش برای مشکل را باز نگه داشته است.

    شخصی سازی

    در این نوع تحریف فرد بدون هیچ دلیل و منطقی، حوادث ناخوشایند را به خود نسبت می‌دهد. در حالی که بسیاری از مسائل و امور از قدرت کنترل ما خارج می‌باشند. و داشتن چنین تفکری سبب ناکامیهای آتی می‌گردد. زیر بنای تحریفهای شناختی ، اشتباهات اساسی در نظام ارزشی شخصی می‌باشد. برخی ازاین باورهای غیر منطقی عبارتند: 

    • لازمه احساس ارزشمندی ، وجود حداکثر لیاقت ، کمال و فعالیت شدید است.
    • همه افراد دیگر جامعه باید فرد را دوست بدارند و تعظیم و تکریمش کنند.

    اگر وقایع وحوادث آن جور نباشد که او می‌خواهد، نهایت ناراحتی و بیچارگی به بار می‌آید و وضعیت ، فاجعه آمیز خواهد بود.

    عده‌ای در صدد هستند که همیشه موفق باشند. آنها از هر نظر کامل و نمونه هستند.

    اجتناب و دوری از مشکلات زندگی و مسئولیتهای شخصی آسانتر از مواجه شدن با آنهاست.

    • اعتقاد به اینکه باید متکی به دیگران بود و به یک انسان قویتر وابستگی داشت.

    برای هر مشکلی همیشه یک راه حل وجود دارد و اگر انسان بدان دست نیابد، بسیار وحشتناک و فاجعه آمیز خواهد بود.

    جهت مشاوره با روانشناس شناختی با بهترین مشاور کلینیک ندای آرامش روان بصورت تلفنی و حضوری در ارتباط باشید.

جهت تماس با کلینیک کلیک کنید