افسردگی اساسی و پیامدهای ابتلا به آن
افسردگی اساسی یکی از شایع ترین اختلالات روانی و از جمله ناتوان کننده ترین مشکلات بهداشتی-روانی در جوامع مختلف است.
امروزه نرخ شیوع این بیماری در حال افزایش است و متاسفانه گریبان گیر بسیاری از افراد میشود. لذت نبردن از زندگی، بی علاقه شدن به امور مختلف، کاهش تمایل به برقراری روابط با دیگران، افت تحصیلی و شغلی و… از پیامدهای منفی ابتلا به اختلال افسردگی اساسی است. با توجه به درد و رنج زیادی که این اختلال برایتان به همراه دارد. تشخیص و درمان به موقع در افسردگی ماژور حائز اهمیت است. با دریافت مشاوره روانشناسی میتوانید از دنیای افسردگی رهایی پیدا کنید و شانس تجربه یک زندگی زیبا را به دست آورید. در این مقاله در مورد نشانهها، علائم، علل و روش بهبود و سوالاتی که در زمینه افسردگی اساسی وحود دارد توضیح داده شده است.
سوالات متداول:
تفاوت اختلال افسردگی اساسی با افسردگی دو قطبی
در اختلال افسردگی اساسی تنها دورههایی از خلق پایین و غمگین دیده میشود. اما در افسردگی دو قطبی فرد پس از تحمل دورههای دو هفتهای افسردگی تغییر حالت داده و وضعیت معکوسی را تجربه میکند. به طوری که در دورههایی تحت عنوان مانیا دچار علائمی نظیر احساس سرخوشی مفرط، افزایش انرژی و درگیر شدن در فعالیتهای پرخطر میشود. با این حال تشخیص افسردگی اساسی و افسردگی دو قطبی برای افراد غیر متخصص آسان نیست. از همین رو لازم است برای مشخص شدن وضعیت روانی خود در این شرایط به یک روانپزشک یا روانشناس بالینی مراجعه کنید.
ملاک های تشخیصی اختلال افسردگی اساسی
ملاک اول : پنج (یاتعداد بیشتری) از نشانه های زیر در طول مدت 2 هفته وجود داشته اند و انحراف از عملکرد قبلی را نشان می دهند؛ حداقل یکی از نشانه ها یا 1)خلق افسرده و یا 2 )فقدان عالقه یا لذت است. توجه: نشانه هایی را که آشکارا ناشی از بیماری جسمانی دیگر هستند، منظور نکنید
1) خلق افسرده در بخش عمده روز، تقریباً هر روز، به صورتی که توسط گزارش ذهنی (مثال احساس می کند غمگین، پوچ، یا ناامید است( یا مشاهده دیگران )مثال بیمناک به نظر می رسد به آن اشاره شده باشد. )توجه: در کودکان و نوجوانان می تواند خلق تحریک پذیر باشد.
2) کاهش محسوس عالقه یا لذت در تمام، یا تقریباً تمام فعالیت ها در بخش عمده روز، تقریباً هر روز که با گزارش ذهنی یا مشاهده به آن اشاره شده باشد.
3)کاهش وزن قابل ملاحظه به هنگامی که رژیم گرفته نشده است یا افزایش وزن )مثالً تغییر بیشتر از 5 درصد وزن بدن در ماه)یا کاهش یا افزایش اشتها تقریبا هر روز. )توجه: در کودکان، ناتوانی در کسب وزن مورد انتظار را در نظر بگیرید.
4) بی خوابی یا پرخوابی تقریبا هر روز
5)سراسیمگی یا کندی روانی – حرکتی تقریبا هرروز قابل مشاهده توسط دیگران، نه صرفاً احساس ذهنی بی قراری یا کُند بودن
6)خستگی یا فقدان انرژی تقریبا هر روز
7)حساس بی ارزشی یا احساس گناه بیش از حد یا نامناسب )که ممکن است هذیانی باشد( تقریباً هر روز )نه فقط سرزنش کردن خود یا احساس گناه در مورد مریض بودن
8)کاهش توانایی فکر یا تمرکز کردن، یا دو دلی، تقریبا هر روز )خواه به وسیله گزارش ذهنی یا مشاهده دیگران
9)افکار مکرر مرگ نه فقط ترس از مردن(، اندیشه پردازی مکرر خودکشی بدون برنامه خاص، یا اقدام به خودکشی یا برنامه خاص برای دست زدن به خودکشی
ملاک دوم : نشانه ها ناراحتی یا اختالل قابل مالحظه بالینی در عملکرد اجتماعی، شغلی یا زمینه های مهم دیگر عملکرد ایجاد می کنند.
ملاک سوم : این دوره ناشی از تأثیرات فیزیولوژیکی مواد یا بیماری جسمانی دیگر نیست. توجه: مالک های a و c بیانگر دوره افسردگی اساسی هستند. توجه: پاسخ ها به صدمه ای مهم )مثل داغدیدگی، ورشکستگی، صدمات ناشی از بالیای طبیعی، بیماری یا معلولیت جسمانی جدی( ممکن است احساس غمگینی شدید، تأمل کرده درباره صدمه، بی خوابی، اشتهای کم، یا کاهش وزن را که در مالک a ذکر شدند در برداشته باشند که امکان دارد شبیه دوره افسردگی باشند. گرچه این نشانه ها ممکن است. قابل درک بوده یا متناسب با صدمه در نظر گرفته شده باشند. اما وجود افسردگی اساسی عالوه بر پاسخ طبیعی به صدمه مهم نیز باید به دقت در نظر گرفته شود. این تصمیم لزوماًّ استفاده از قضاوت بالینی را بر اساس سابقه فرد و هنجارهای فرهنگی برای ابزار ناراحتی در زمینه صدمه، ایجاب می کند.
ملاک چهارم :وقوع دوره افسردگی اساسی با اختالل اسکیزوافکتیو، اسکیزوفرنی، اختالل اسکیزوفرنیفرم، اختالل هذیانی، یا طیف اسکیزوفرنی مشخص یا نامشخص دیگر و اختالالت روانپریشی دیگر بهتر توجیه نمی شود.
ملاک پنجم :هرگز دوره مانیک یا دوره هیپومانیک وجود نداشته است. توجه: اگر تمام دروه های شبه مانیک یا شبه هیپومانیک ناشی از مواد یا ناشی از تأثیرات فیزیولوژیکی بیماری جسمانی دیگر باشند، این استثنا مورد ندارد.
اختلال افسردگی دیس تایمی (Dysthymia)
نوعی اختلال خلقی مزمن است که در دسته بندی اختلالات افسردگی قرار می گیرد. این اختلال از اختلال افسردگی اساسی شدت کمتری دارد، اما مزمنتر است.
اختلال افسرده خویی بیماری طولانی است که نقاط مشترکی با اختلال افسردگی اساسی دارد و معمولاً روانپزشکان در تشخیص، آنرا با افسردگی اساسی اشتباه می گیرند.
معمول ترین خصایص این اختلال عبارت است از وجود خلق افسرده در بیشتر اوقات روز و در بیشتر روزها
افسرده خویی با احساس بی کفایتی، احساس گناه، تحریک پذیری و خشم؛ انزوا از جامعه؛ از دست دادن علایق؛ و بی فعالیتی و فقدان بهره وری همراه است.
اصطلاح «دیس تایمی» که به معنای کج خلقی است در 1980 وضع شد. تا پیش از 1980 اکثر بیمارانی که امروزه دچار روان نژندی افسردگی می دانستند. که گاه افسردگی روان نژندانه نیز خوانده می شد.
وجه افتراق اختلال دیس تایمی از اختلال افسردگی اساسی این است. که بیماران مبتلا به اختلال دیس تایمی از این شکایت دارند که همیشه افسرده بوده اند. بنابراین اکثر موارد این اختلال شروع زودرسی دارند و در دوران کودکی یا نوجوانی شروع می شوند. و وقتی بیماران به سنین 20 تا 30 سالگی می رسند حتماَ اختلالشان شروع شده است. یک گونه فرعی از این اختلال که شیوع دیررسی دارد و بسیار کمتر شایع است. و از نظر بالینی به خوبی مشخص نشده است. در میان افراد میانسال و سالمندان شناسایی شده است. ولی شناسایی این گونه عمدتاَ مبتنی بر مطالعات اپیدمیولوژیک در اجتماع بوده است.
دیس تایمی (افسرده خویی) می تواند به صورت عارضه ثانویه سایر اختلال روانی ولی مفهوم محوری و اساسی بروز کند اختلال دیس تایمی یک اختلال عاطفی فرعی یا اختلال افسردگی تحت بالینی است.
ملاک تشخیصی اختلال افسردگی دائم ديس تايمی يا افسرده خویی
این اختلال بیانگر تحکیم اختلال افسردگی اساسی مزمن و اختلال افسرده خویی است که در نسخه قبل توصیف شده است.
ملاک اول : خلق افسرده در بخش عمده روز، بیشتر روزها، به صورتی که با گزارش ذهنی یا مشاهده دیگران، به مدت حداقل 2 سال مشخص می شود.
توجه: در کودکان و نوجوانان، خلق می تواند تحریک پذیر، و مدت باید حداقل 1 سال باشد.
ملاک دوم : در حالی که فرد افسرده است، وجود دو (یا تعداد بیشتری) از موارد زیر
1)کم اشتهایی یا پرخوری
2)بی خوابی یا پرخوابی
3)انرژی کم یا خستگی
4)عزت نفس پایین
5)تمرکز ضعیف یا مشکل تصمیم گیری
6)احساسات ناامیدی
ملاک سوم : در طول این دوره 2 ساله اختلال )1 سال برای کودکان یا نوجوانان(، فرد هرگز بیش از 2 ماه در هر بار، بدون نشانه های مالک اول و دوم نبوده است.
ملاک چهارم :مالک های اختالل افسردگی اساسی ممکن است. به طور مداوم به مدت 2 سال وجود داشته باشند.
ملاک پنجم : هرگز دوره مانیک یا دوره هیپومانیک وجود نداشته و مالک های هرگز برای اختالل ادواری خو برآورده نشده اند.
ملاک ششم :
این اختلال با اختلال اسکیزوافکتیو مستمر، اسکیزوفرنی، اختلال هذیانی، یا طیف اسکیزوفرنی مشخص یا نامشخص دیگر یا اختلال روانپریشی دیگر بهتر توجیه نمی شود.
ملاک هفتم: نشانه ها ناشی از تأثیرات فیزیولوژیکی مواد )مثل سوء مصرف مواد مخدر، دارو( یا بیماری جسمانی دیگر )مثل کم کاری تیروئید( نیستند.
ملاک هشتم: نشانه ها ناراحتی یا اختلال قابل مالحظه بالینی در عملکرد اجتماعی، شغلی، یا زمینه های مهم دیگر عملکرد ایجاد می کنند. توجه: چون مالک های دوره افسردگی اساسی چهار نشانه را شامل می شوند. که در فهرست نشانه مخصوص اختلال افسردگی مداوم (افسرده خویی) وجود ندادند، تعداد بسیار محدودی از افراد نشاه های افسردگی خواهند داشت که بیشتر از 2 سال ادامه یافته باشند، اما مالک های اختلال افسردگی مداوم را برآورده نخواهند کرد. اگر مالک های کامل دوره افسردگی اساسی در مقطعی از دوره کنونی بیماری برآورده شده باشند. باید تشخیص اختلال افسردگی اساسی داده شود. در غیر این صورت، تشخیص اختلال افسردگی مشخیص دیگر یا اختلال افسردگی نامشخص موجه است
اختلال بی نظمی خلق اخلالگر Disruptive Mood Dysregulation Disorder-DMDD
اختلال بی نظمی خلق اخلال گر (DMDD) در مورد کودکانی به کار می رود که دچار تحریک پذیری، خشم و طغیان مکرر و شدید می شوند. علائم DMDD فراتر از یک کودک بداخلاق است. و کودکان مبتلا به این عارضه دچار اختلالات شدیدی می شوند. که به توجه بالینی نیاز دارند. این اختلال به تازگی تشخیص داده شده است. و برای اولین بار در راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-5) سال 2013 دیده شد.
علائم و نشانه های اقسردگی
علائم DMDD معمولا قبل از 10 سالگی ظهور می یابند. اما ابتلا به این اختلال به کودکان زیر 6 سال یا نوجوانان بالای 18 سال نسبت داده نمی شود. کودک مبتلا به DMDD دچار حالت های زیر می شود:
– خُلق تحریک پذیر یا خشمگین در اغلب اوقات روز، تقریبا هر روز
-طغیان های شدید (کلامی یا رفتاری) به طور متوسط سه بار یا بیشتر در هفته که از وضعیت و سطح رشد کودک خارج است
-اشکال در عملکرد به علت تحریک پذیری در بیش از یک مکان (به عنوان مثال، خانه، مدرسه، با همسالان)
-برای تشخیص DMDD یک کودک باید این علائم را به طور پیوسته به مدت 12 ماه یا بیشتر داشته باشد.
دلایل بروز افسردگی
شیوع این اختلال در جمعیت عمومی مشخص نیست. اما در بین کودکانی که به کلینیک های بهداشت روانی اطفال ارجاع داده می شوند، رایج است. محققان در حال بررسی عوامل خطر و مکانیسم مغزی این اختلال هستند.
نحوه درمان افسردگی
یک تشخیص جدید است. بنابراین، درمان آن اغلب براساس روش هایی است که در درمان اختلالاتی با علائم مشابه از جمله تحریک پذیری و خشم مفید هستند. این اختلالات شامل اختلال نقص توجه -بیش فعالی ((ADHD اختلال اضطرابی، اختلال نافرمانی مقابله ای و و اختلال افسردگی اساسی است.
در صورتی که تصور می کنید فرزندتان دچار اختلال DMDD است مراجعه برای درمان ضروری است.
DMDD می تواند کیفیت زندگی و عملکرد کودک را در مدرسه تحت تاثیر قرار دهد. و روابط وی را با خانواده و همسالان خود مختل کند. کودکان مبتلا به DMDD ممکن است برای شرکت در فعالیت ها و یا دوستیابی دچار اشکال شوند. ابتلا به DMDD خطر ابتلا به افسردگی و اختلالات اضطرابی در بزرگسالی را نیز افزایش می دهد.
در حالیکه محققان هنوز در حال تعیین بهترین روش درمان این اختلال هستند. در حال حاضر دو روش اصلی برای درمان علائم DMDD به کار می رود:
دارو درمانی
درمان های روانشناختی که شامل موارد زیر است:
روان درمانی
آموزش به والدین
آموزش مبتنی بر کامپیوتر
ابتدا باید درمان های روان شناختی در نظر گرفته شوند. سپس در صورت لزوم دارو تجویز شود یا ممکن است درمان های روانشناختی از ابتدا همراه با دارو ارائه شوند.
لازم است والدین یا پرستاران به خوبی با پزشک همکاری کنند تا بهترین تصمیمی درمانی برای کودک اتخاذ شود.
دارو درمانی :
بسیاری از داروهای مورد استفاده در درمان کودکان و نوجوانان مبتلا به بیماری های روانی در کاهش علائم این اختلال موثر هستند. با این حال، برخی از این داروها به صورت دقیق مورد مطالعه قرار نگرفته اند و یا دارای تاییدیه اداره غذا و داروی آمریکا (FDA) برای استفاده در کودکان یا نوجوانان نیستند. تمام داروها دارای عوارض جانبی هستند و برای بررسی نیاز به ادامه مصرف آنها باید با پزشک فرزندتان مشورت کنید.
محرک ها:
محرک ها داروهایی هستند که معمولا برای درمان ADHD استفاده می شوند. شواهدی وجود دارد. که در کودکان مبتلا به تحریک پذیری و ADHD، داروهای محرک می توانند تحریک پذیری را کاهش دهند.
از محرک ها نباید در افراد مبتلا به مشکلات قلبی جدی استفاده شود. طبق گزارش FDA، افراد مصرف کننده داروهای محرک باید به صورت دوره ای از نظر تغییر ضربان قلب و فشار خون کنترل شوند.
داروهای ضد افسردگی
گاهی از داروهای ضد افسردگی برای درمان مشکلات تحریک پذیری و خلقی مرتبط با DMDD استفاده می شود. مطالعات در حال بررسی اثربخشی این داروها در درمان این بیماری هستند. ذکر این نکته ضروری است. که اگر چه مصرف داروهای ضد افسردگی برای بسیاری از افراد ایمن و مفید است. مصرف آن در کودکان و نوجوانان با خطر بروز افکار و رفتارهای خودکشی همراه است. اخیرا، «هشدار جعبه سیاه» – جدی ترین نوع هشدار برای یک دارو- روی برچسب این داروها افزوده شده است. تا والدین و بیماران را از این خطر آگاه سازد. به همین علت، کودکی که داروی ضد افسردگی مصرف می کند. به ویژه در اولین روزهای مصرف دارو باید از نزدیک تحت نظارت قرار گیرد.
داروهای ضد روان پریشی غیر تیپیک
داروهای ضد روان پریشی غیر تیپیک یا داروهای آنتی سایکوتیک آتیپیک برای کودکانی تجویز می شوند. که مبتلا به پرخاشگری بسیار شدید همراه با نمود فیزیکی خشم نسبت به افراد یا اموال هستند. ریسپریدون (Risperidone) و آریپیرپازول (aripiprazole) داروهای دارای تاییدیه FDA برای درمان تحریک پذیری همراه با اوتیسم هستند و گاهی اوقات برای درمان DMDD نیز مورد استفاده قرار می گیرند.
این دسته داروها با عوارض جانبی بسیار مهمی، از جمله افکار/رفتارهای خودکشی، افزایش وزن، اختلالات متابولیک، بی حالی، اختلالات حرکتی، تغییرات هورمونی و دیگر موارد همراه هستند.