نظریه ناکامی پرخاشگری
پرخاشگری آیا پرخاشگری پاسخی به ناکامی است؟ به باور جان دالرد و همکارانش ، همیشه نتیجه و پیامد پرخاشگری است و ناکامی همیشه منجر به پرخاشگری می شود، هیچ یک نمی تواند بدون دیگری رخ دهد، هر چیزی که مانع رسیدن به هدف شود ناکامی را سبب می شود.(مایرز، 1988)
در نظریه ناکامی – پرخاشگری به جای تأکید روی گرایش انواع ادمها به پرخاشگری به انواع وضعیت ها یا تجربه هایی که ممکن است پرخاشگری را در هر فردی رشد دهد تأکید می شود، خواستگاه ناکامی ممکن است ممکن است در ساختار شخصیت فرد یا در محیط خارجی وی باشد، شدت ناکامی متغییر است، شدت تمایل درونی به پرخاشگری نیز متغیر است.(ستوده، 1381)
روانکاوان نیز نظریه ناکامی- پرخاشگری را می پذیرند و ناکامی را یک عامل مهم پیدایی پرخاشگری می دانند.
بوکوویتز(1989) نشان می دهد که ناکامی حتی زمانی که غیره منتظره و شدید باشد همیشه منجر به پرخاشگری نمی شود احساسی که به ما دست می دهد در بروز پرخاشگری مهم است. یکی از مطالعات گروه ییل بدین شکل بود که از آزمودنی خواسته شد که خودشان را در16 موقعیت ناکامی و سرخوردگی تصور نمایند و آنگاه از انها پرسیده شد چه احساسی در این حالت دارند.
به عنوان مثال در یک وضعیت ، افراد تحت ازمایش تصور کردند که در انتظار اتوبوس هستند و راننده اتوبوس در ایستگاه از کنار آنها گذشت، بنابراین افرادی که در انتظار سوار شدن بودند ناکام ماندند. ازمایش شوندگان ، در این رابطه گزارش دادند که در این شرایط و 15 شرایط دیگر انها احساس عصبانیت داشتند، این ازمایش فرضیه ناکامی – پرخاشگری را اثبات می کند.(ستوده، 1381