اختلال فوبی خاص
اختلال فوبی خاص
اختلال فوبی خاص، فوبیا ریشه ی یونانی دارد و از فوبوس، یكی از خدایان یونانی كه دشمن خود را می ترساند، مشتق شده است.
محرك های فوبی زا معمولا ترس بسیار شدیدی ایجاد می كنند، و همین دلیل افراد فوبیك، برای اجتناب از آنها استراتژی هایی به كار می برند تا احتمال مواجه شدن با محرك های به حداقل برسد(رفتارهای ایمنی).
افراد فوبیك معمولا می دانند كه ترس آنها از یك موقعیت یا رویداد فوبی زا بیش از حد زیاد یا غیر منطقی است، اما مجموعه ای از باورهای فوبیك (phobic beliefs) ایجاد كرده اند كه ظاهرا ترس آنها را در كنترل دارد.
این باورها در درون خود اطلاعاتی به همراه دارند، اطلاعاتی درباره ی این كه چرا فكر این یا آن محرك تهدید آمیز است و وقتی در وضعیت فوبیك قرار دارند چه واكنشی نشان دهند(مثل اجتناب از مواجهه با آن محرك)
امروزه بسیاری از روش های درمان فوبیهای خاص برای این طراحی شده اند كه باورهای غلط را به چالش بكشند و آنها را با افكار بهتری جایگزین كنند كه نزدیك شدن به محرك های فوبی زا و مواجه با آنها را تشویق و تقویت می كنند.
ملاک تشخیصی فوبی خاص
معیار اول:
ترس یا اضطراب محسوس در مورد موضوع یا موفعیتی خاص (مثل پرواز کردن، ارتفاعات، حیوانات، تزریق شدن، دیدن خون).
نکته: در کودکان، این ترس یا اضطراب ممکن است با گریه، قشقرق ها، میخکوب شدن، یا چسبیدن ابراز شود.
معیار دوم:
موضوع یا موقعیت فوبیک تقریبا همیشه ترس یا اضطراب فوری را تحریک می کند.
معیار سوم:
از موضوع یا موقعیت فوبیک به طور فعال با ترس یا اضطراب شدید اجتناب می شود.
معیار چهارم:
این ترس یا اضطراب با ایجاد خطر واقعی توسط موضوع یا موقعیت خاص و زمینه اجتماعی- فرهنگی تناسب ندارد.
معیار پنجم:
این ترس، اضطراب، یا اجتناب مداوم است، معمولا ٦ ماه یا بیشتر ادامه می یابد.
معیار ششم:
این ترس، اضطراب، یا اجتناب ناراحتی یا اختلال قابل ملاحظه بالینی در عملکرد اجتماعی، شغلی یا زمینه های مهم دیگر عملکرد ایجاد می کند.
معیار هفتم:
این اختلال با نشانه های اختلال روانی دیگر، ازجمله ترس، اضطراب، و اجتناب از موقعیت های مرتبط با نشانه های شبه وحشتزدگی یا نشانه های ناتوان کننده دیگر (مثلا در آگورافوبی)؛ موضوعات یا موقعیت های مرتبط با وسواس های فکری (مثلاً در اختلال وسواس فکری – عملی)؛ یادآورهای وقایع آسیب زا (مثلا در اختلال استرس پس از آسیب)؛ جدایی از خانه یا اشخاص دلبسته (مثلا در اختلال اضطراب جدایی)؛ یا موقعیت های اجتماعی (مثلا در اختلال اضطراب اجتماعی) بهتر توجیه نمی شود.
علل اختلال فوبی خاص :
تحقیقات جدید نشان می دهد كه حداقل بعضی فوبیها با احساس “بیزاری” (disgust، نفرت، اشمئزاز، یا چندش) ارتباط نزدیكی دارند و شواهد نشان می دهد كه بیزاری شدید با فوبیای حیوانات كوچك، به طور عام، و فوبیای عنكبوت، به طور خاص ارتباط دارد و به نظر می رسد كه در ابتلا به فوبیای خون-زخم-آمپول نیز سهم دارد.
بیزاری، چندش، یا نفرت، هیجانی است كه معمولا با چیزهایی كه كثیف، غیر قابل خوردن، فاسد، و حتی اهانت آمیز هستند ارتباط دارد.
بیزاری نوعی هیجان “رد غذا” است كه هدف آن جلوگیری از انتقال بیماری از طریق جذب دهانی مواد آلوده است و بیزاری شدید نشان دهنده ی اجتناب از چیزهای مشمئز كننده(مثل مدفوع یا خلط) است.
همچنین شواهد نشان می دهند. كه وحشت زدگی(panic) و اختلال وحشت زدگی نیز با تعدادی فوبیهای خاص ارتباط دارد.
اولا، بین اختلال وحشت زدگی و بعضی فوبیهای خاص، میزان كاموربیدیتی بسیار بالاست.
ثانیا بعضی طبقات فوبیهای خاص، مخصوصا فوبیهای موقعیتی، با اختلال وحشتزدگی خصوصیات مشترك مهمی دارند.
برای مثال اكثر فوبیهای موقعیتی شروع خودكار دارند كه ویژگی اصلی اختلال وحشتزدگی است. میزان كاموربیدیتی آنها با اختلال وحشت زدگی بسیار بیشتر از سایر انواع فوبی هاست، مثل فوبیای سگ؛ و یكی از علایم واكنش فوبیك در آنها حملات وحشتزدگی غیر قابل كنترل و فراوان است (مثل فوبیای ارتفاع، فوبیای هواپیما…)
علل فوبی خاص در رویکرد های روانشناسی:
١.نظریه ی روانكاوی:
در این رویكرد كه فروید بنیانگذار آن است. فوبیا را نوعی دفاع در مقابل اضطراب ناشی از تمایلات غریزی و سركوب شده ی نهاد (id) می دانست و معتقد بود رویدادها یا موقعیت هایی كه با غریزه ی سركوب شده ارتباط نمادین دارند باعث ترس می شوند.
یك مورد كلاسیك، “هانس كوچولو” است. كه نسبت به اسب فوبیای شدید داشت. طبق نظریه ی روانكاوی فروید، وظیفه ی (function) فوبیا اجتناب از رویارویی با مشكلات واقعی و سببی است(در مورد هانس كوچولو مشكل عبارت بود از كشمكش های سركوب شده كودكی).
٢.شرطی سازی كلاسیك فوبیها:
تلاش برای توضیح فوبیها با فرآیند شرطی سازی كلاسیك به داستان معروف “آلبرت كوچولو” بر میگردد كه در سال ١٩٢٠ واتسون و رینر با او یك آزمایش انجام دادند.
اما توضیح همه ی فوبیها با نظریه ها ی شرطی سازی دشوار است. بعضی انتقادها عبارتند از:
١. برای شرطی سازی، حضور تجربه های تروماتیك الزامی است. اما بسیاری از افراد فوبیك هیچ تجربه ی تروماتیكی به یاد نمی آورند.
٢.بسیاری از كسانی كه همراه با یك موقعیت خاص، به درد یا وحشت دچار می شوند، از فوبیا رنج نمی برند.
٣. شرطی سازی معتقد است همه ی محرك ها برای شرطی شدن از شانس برابری برخوردارند. اما در فوبیا همه ی محرك ها به طور یكسان موجب فوبی فرد نمیشوند.
٤. رویكردهای نظری ساده در مورد شرطی سازی نمی توانند یك پدیده ی رایج در روانشناسی به نام “اینكیوبیشن(incubatiob) را توضیح دهند). (در پزشكی، اینكیوبیشن عبارت است از فاصله ی زمانی بین وارد شدن میكروب به بدن تا ظهور اولین سمپتوم ها یا علایم بیماری(
٣.نظریه ی تكامل:
اولین نظریه در این موضوع از سلیگمن است كه اعتقاد داشت انتخاب طبیعی، برای تداعی ترس با بعضی محرك ها ، محرك هایی كه برای اجداد ما خطرناك بوده اند، نوعی آمادگی بیولوژیك به وجود آورده است. (مثل ترس از مار، عنكبوت، ارتفاع و آبهای عمیق، كه در اكثر ما وجود دارند.) این نوع نظریه به نظریه ی “آمادگی بیولوژیك”(biological preparedness) معروف شدت است.